شاید اولین باری بود که پای هنرمندان به ساختمان بیستطبقه وزارت کشور در میدان فاطمی باز میشد
برگرفته از خاطرات حجتالله ایوبی از حضور بزرگان هنر ایران در وزارت کشور (سالهای 1385 و 86)
با پان یافتن دوران رایزنی فرهنگیام، از پاریس یکراست به وزارت کشور آمدم. تنها دلیل آمدنم به این وزارتخانه وزیری بود که میخواست چهره سیاسی و امنیتی وزارت کشور را فرهنگی کند. دمیدن روح هنر در بتونها سخن و سرد ساختمان خاکستری و بلندمرتبه میدان فاطمی برایم شورانگیز بود و این تنها دلیل حضورم آن هم پس از سالها فعالیت هنری، در وزارتخانهای بهغایت سیاسی و امنیتی بود. جلسه معارفهام با حضور عزتالله انتظامی و حسامالدین سراج و جمعی از هنرمندان در آبانماه 1385 برگزار شده بود. وزیر کشور به استقبال هنرمندان آمد. او عزتالله انتظامی و دیگر هنرمندان را پیش از معارفه به اتاق خودش دعوت کرد. برای استقبالشان از اتاق بیرون آمد و تا آسانسور آنها را همراهی کرد. وزیر پورمحمدی برای هنرمندان نامی کشور که آن روز پایشان به وزارت کشور باز شده بود سنگ تمام گذاشت. همه اینها برای من که از انتصاب به چنین سِمتی نگران بودم امیدآفرین بود. شاید اولین باری بود که پای هنرمندان به ساختمان بیستطبقه وزارت کشور در میدان فاطمی باز میشد. در روز معارفه جمله آخر سخنانم که پر شور گفته بودم راهحل بسیاری از مشکلات و آسیبهای اجتماعی فرهنگ است و فرهنگ است و فرهنگ، معروف شده بود. گفته بودم با یکدنیا امید و آرزو و انرژی به اینجا آمدهام. وزیر پورمحمدی به شوخی و جدی از ته مانده های «آن یکدنیا انرژی» میپرسید. از نخستین روز در این اندیشه بودم که این معاونت را به معاونت فرهنگی اجتماعی تبدیل کنم. بارها گفته بودم که کشور وقتی فرهنگی خواهد شد که وزارت کشور فرهنگی شود. استدلال میکردم که استانداریها با مقوله فرهنگ بیگانهاند و فرهنگ اولویت کارشان نیست. وزیر کشور هم اتفاقاً از فرهنگی شدن وزارتخانهاش خشنود بود و سودای جانبخشی به این ساختمان تمام بتون و سرد و بیروح را در سر داشت.
پیشنهاد دادم که نام معاونت اجتماعی و شوراها به معاونت اجتماعی و فرهنگی تغییر کند. بهرغم مخالفت همه معاونان، وزیر پذیرفت و نخستین و آخرین مدیرکل فرهنگی تاریخ وزارت کشور که مولویپژوهی مشهور بود، منصوب شد.
اردیبهشت 86 فرصت خوبی بود برای کشاندن پای فرهنگ و هنر به برنامههای رسمی وزارت کشور. روزملی شوراها و آغاز به کار سومین دوره شوراهای اسلامی شهر و رو ستا نخستین برنامه بزرگ معاون جدید اجتماعی وزارت کشور بود. سالن همایشهای معروف به چهارهزارنفره را برای اجرای برنامه در نظر گرفتم. وزیر کشور کاملا همراه بود واز برنامهای فرهنگی و بزرگ پشتیبانی میکرد. سال 86 سال انسجام و وفاق ملی نام گرفته بود. پیشنهاد کردم در تمام استانها بزرگترین سالن همایش در مرکز استان محل اجرای برنامه شود. می خواستم در سال وحدت ملی همه مسئولین استانها را زیر سقف جمع کنم. برنامه ام این بود که مراسم روزشوراها در سراسر کشور همزمان آغاز شود.
هماهنگیهای لازم انجام شد. مجوز پخش مستقیم تلویزیونی گرفته شد و سراسر تهران بیل بردهای بزرگ برنامه نصب شد. از حسین مسافر آستانه و گروهش که چندی پیشتر در برنامه شب مولانا در مقر یونسکو در پاریس غوغایی به پا کرده بودند خواستم با گروه نادر رجبپور بیابند و پردهای را که نشانه وفاق ملی است در تالار کشور اجرا کنند. بازهم تنها حمایت وزیر اجازه چنین ماجراجویی را میداد. پا را فراتر گذاشتم و از گروه کوبان به رهبری ونداد مساح زاده خواستم که ارکسترش با لباس همه اقوام ایرانی روی صحنه بیایند و سرود جمهوری اسلامی و چند قطعه به زبانهای مختلف اجرا کنند.
نهم اردیبهشت 86 فرارسید. با آمدن رئیسجمهور برنامه آغاز شد. همه کشور را بسیج کرده بودیم. در تمامی مراکز استانها همزمان برنامه شروع شد. پیام مقام رهبری، سخنان رئیس جمهوری و سخنان وزیر کشور همزمان در سی مرکز استان شنیده میشد. محمد حیدری کارگردانی میکرد. بهرغم نگرانی حفاظت رئیس جمهوری، قرار شد نمایش با حضور رئیس اجرا شود. با حضور همه سران و آیات عظام درمراسمی رسمی نمایش روی صحنه رفت. پرده هایی از اختلافات اقوام مختلف، ظهور پیامبر اعظم و صحنه هایی از دعوت های وحدت بخش اسلام به زیبایی تصویر شد. وزیر کشور خوشحال بود.
ادامه دارد…..