فرهنگی 07 اسفند 1402 - 3 ماه پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0
پورمحمدی همیشه در توسعه مرزهای دانش گام بر داشته و بر می دارد

تثبیت و توسعه سمن‌های امروز یا N.G.O های دیروز ، مرهون تصمیم مدبرانه و عاقلانه پورمحمدی بود

(برگرفته از خاطرات حجت‌الله ایوبی معاون اسبق اجتماعی و فرهنگی وزارت کشور)

فضا بر علیه احزاب سیاسی و سازمان‌های مردم‌نهاد بسیار تند شد بود. شورای‌عالی امنیت ملی به این جمع‌بندی رسیده بود که سازمان‌های مردم‌نهاد سربازان جنگ نرم دشمن علیه نظام هستند. نظریه انقلاب مخملی و رنگی نُقل محافل شده بود. احزاب و سازمان‌های مردمی متهم نخست بودند. گزارش برخی سفرهای پرحاشیه چند مدیر و چند سازمان مردم‌نهاد بخش مهمی از نظام را به یک تصمیم سخت و از دیدگاه من خطرناک رسانده بود. به شورای‌عالی فراخوانده شدم. سازمان‌های مردم‌نهاد در اداره کلی در حوزه معاونت اجتماعی جای داشتند. حرف‌وحدیث در باره این اداره زیاد بود. دادن مجوزها گاه بسیار به درازا می‌کشید. همه چیز به میل کارشناس بستگی داشت. شکایت‌های بسیار زیاد بود. برخی از متقاضی‌ها در این سیستم نفس‌گیر و زمان بر انگیزه‌های خود را از دست می‌دادند. اتهام‌های دیگری هم بر سرزبان‌ها بود. نظام دستی و هندلی و میلی همواره این خطرها را دارد.اما مسئله شورای امنیت این حرف‌ها نبود. آنها نگران فعالیت‌هایی بودند که از دیدگاه آنها به نام مردم و به کام دشمنان بود. دبیر شورای‌عالی در سال 1385 از من می خواست که عطای این سازمان‌های را به لقایشان ببخشم. آنها می خواستند که این بساط برچیده شود. آنها غرق در نظریه انقلاب مخملی بودند. چند گزارش از سفرهای مشکوک و حمایت های ملی بیگانگان از برخی از سازمان‌های مردم‌نهاد را برایم شرح دادند. از شورای‌عالی یک راست به دفتر وزیر پورمحمدی آمدم. پر بودم ازاضطراب و نگرانی. سرخوشی تغییر نام معاونت اجتماعی و شوراها به فرهنگی بسیار کوتاه بود. خلاصه من در وزارت کشور بودم و آنجا امنیت حرف اول را می زند. تخصص اصلی ام جامعه شناسی احزاب بود و سازمان‌های مردم‌نهاد بود. کتاب پیدایی و پایایی احزاب سیاسی و نظام های انتخابی ام حسابی گُل کرده بود. حالا نویسنده دهها مقاله در وصف احزاب و سازمان‌های مردمی باید دستور تعطیلی بیش از 5000 ان، ژی. آو را بدهد. برایم ممکن نبود. برای وزیر پورمحمدی ماجرا را شرح دادم. گمان می کردم کسی که در عالیترین سطوح دستگاههای امنیتی مسئولیت داشته جز این نیاندیشد. پورمحمدی وقتی که حس می گرد از جایش بلند می شود و با حرارت صحبت می کند. کاملا همراه بود. خطبه ای غرا در ضرورت وجود این نهادها خواند. باورم نمی شد. او اساسا باور به فرضیه انقلاب مخملی در ایران آن روز را نداشت. اوهم البته نگرانی های سیاسی و امنیتی این نهادها را داشت. اما راه حل را دولت الکترونیک می دانست. بستن را ساده ترین و ناکارآمدترین راه می دانست. او پرچم دولت الکترونیک را در دولت احمدی نژاد در دست داشت. تیمی قوی با خود به وزارت کشور آورده بود. انتخابات االکترونیک را یک بار در وزارت کشور به صورت آزمایشی انجام داده بود. کمی پیش تر در فرانسه تازه این موضوع مطرح شده بود. پورمحمدی در مرز دانش گام بر می داشت. برایم باور نکردنی بود. روزی که در سالن اجتماعات وزارت کشور دیدم که دست نوشته های رای انتخاباتی ما او. سی. ار. شده و با کمترین غلط سیستمی خوانده می شود یک سر و گردن قد کشیدم. وزارت کشور چند سال نوری از دیگر وزارتخانه ها در دولت الکترونیک جلوتر بود.
علی فولادی که کارنامه درخشانی در ایجاد سیستم پیشرفته اتوماسیون در سازمان فرهنگ و ارتباطات داشت به میدان آمد. مدیری پر تلاش، بی حاشیه و کم سحن. به معنای واقعی مرد میدان و عمل. دست بکار شد. با حمایت تمام‌قد و پیگیری‌های هر روز وزیر سیستم اتوماسیون و مجوز الکترونیک سازمان‌های مردم‌نهاد راه‌اندازی شد. نام «سمن» را جایگزین واژه کج‌وکوله و بدآهنگ ان. ژی. او کردیم. واژه سمن خوش‌آهنگ و زیبا و مخفف سازمان‌های مردم‌نهاد بود. حالا دیگر همه چیز در اختیار ما بود. مدیران مربوطه آن روزهای دستگاه‌های امنیتی باتجربه، نظربلند و بسیار خوش‌فکر بودند. برایم حیرت‌انگیز بود وقتی مقایسه می‌کردیم دیدگاه رفقای علوم سیاسی خوانده مدیران ارشد را با بروبچه‌های امنیتی. آنها خواستار تعطیل سمن‌ها بودند و اینها بر مدیریت شفاف و درستشان تأکید داشتند. آنها سمن‌ها را عامل انقلاب مخملی و اینها سمن‌ها را ظرفیتی برای نظام می‌دانستند. حسابی گیج‌کننده بود. درهرصورت سیستم اتوماسیون ما راه افتاد. موجی از شادی سمن‌های کشور را فراگرفت. در برابر مجوز بی حاشیه و سریع، آنها باید سفرهای خارجی و به‌ویژه منابع مالی خود را در سامانه با بارگذاری و شفاف‌سازی می‌کردند. علی فولادی کارش را عالی انجام داده بود. سمن‌ها نجات پیدا کردند. راه بر هر گونه تصمیم میلی بسته شده بود. دستگاه‌های امنیتی پذیرفته بودند پس از دوماه از درخواست استعلام بی‌پاسخ، مجوز الکترونیک صادر شود. هواداران سمن‌ها در پوست خود نمی‌گنجیدند. صدها سمن جدید راه افتاد.
شفافیت‌های الکترونیک راه را بر حرف‌ها و حدیث‌ها بست. در همایش بزرگ سمن‌ها رضایت و امید به آینده، سالن بزرگ وزارت کشور را فراگرفته بود. سخنرانی وزیر پورمحمدی همه را دلگرم کرد. در اثر مدیریت درست و عالمانه و یک تصمیم شجاعانه، تهدید احتمالی به فرصت قطعی تبدیل شد. حس غرور و سربلندی داشتم. کتاب پیدایی و پایایی‌ام در محافل دانشگاهی دست‌به‌دست می‌شد و من از اینکه به دوراندیشی یک وزیر راه را بر توسعه سیاسی کشوری نبسته بودم خوشحال بودم. علی فولادی هر روز با گزارش‌های تازه از راه‌اندازی سمن‌های جدید در شهرهای مختلف می‌آمد. پرچم‌دار دولت الکترونیک در دولت، مصطفی پورمحمدی بود. انتخابات الکترونیک و کارت هوشمند سوخت وزارت کشور را چند سال نوری از خیلی از دستگاه‌ها جلو انداخته بود.

نویسنده
M
مطالب مرتبط
نظرات