سجادی پناه 18 تیر 1404 - 6 ساعت پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0

نقش تخریبی سه کشور اروپایی در جنگ ایران و اسرائیل

تنش‌های اخیر در روابط ایران و اسرائیل، صرفاً یک منازعه دوجانبه نبوده و نیست، بلکه محصول بازی پیچیده قدرت‌های غربی به‌ویژه تروئیکای اروپایی (آلمان، فرانسه و بریتانیا) است که با سیاست‌های دوگانه خود، آتش بی‌ثباتی در منطقه را شعله‌ور ساخته‌اند.
کشورهای اروپایی با پشتیبانی فعال از تصویب قطعنامه‌های ضدایرانی در شورای حکام آژانس بین‌المللی انرژی اتمی، عملاً در مسیر فشار سازمان‌یافته بر تهران گام برداشتند. در واکنش به این رویکرد خصمانه، جمهوری اسلامی ایران ناگزیر شد گام‌هایی در جهت کاهش تعهدات هسته‌ای خود در چارچوب برجام بردارد. این تحولات، زنجیره‌ای از نگرانی‌ها را در میان مقامات آمریکایی و اسرائیلی برانگیخت و به تسریع چرخه تنش در منطقه منجر شد.
اروپا با شعارهای دیپلماتیک، همواره خود را حامی گفت‌وگو و چندجانبه‌گرایی معرفی کرده، اما در عمل، رفتارهای آن در قبال ایران نشان‌دهنده همسویی کامل با گفتمان تحریمی و امنیتیِ واشنگتن-تل‌آویو است. تهدید مکرر به فعال‌سازی مکانیسم ماشه (بازگشت تحریم‌های شورای امنیت) نه یک اقدام حقوقی، بلکه ابزاری برای مشروعیت‌بخشی به فشار حداکثری علیه ایران بود. این رویکرد، پیامی واضح به اسرائیل فرستاد: “جامعه جهانی پشت سر فشار علیه ایران است” و بهانه‌ای برای اقدامات نظامی تل‌آویو شد.
در بحران‌های اخیر، موضع اروپا نه بی‌طرفی، بلکه همراهی با روایت غربی-صهیونیستی بود. محکومیت‌های یک‌جانبه علیه ایران در حالی صورت می‌گیرد که اروپا در برابر جنایات رژیم صهیونیستی سکوت اختیار کرده است. این دوگانگی استاندارد نشان می‌دهد که اروپا نه به عنوان یک میانجی، بلکه به عنوان حامی نظم هژمونیک غرب – آمریکا عمل می‌کند.
اروپا با تحریم‌های مضاعف بر برنامه موشکی و حضور راهبردی ایران در منطقه، عملاً به دنبال خلع سلاح امنیتی ایران در برابر تهدیدات اسرائیل است. این اقدامات نه تنها ثبات‌زا نیست، بلکه موازنه قدرت را به نفع رژیم صهیونیستی تغییر داده و احتمال درگیری‌های گسترده‌تر را افزایش می‌دهد.
با توجه به خیانت تاریخی غرب و نقش اروپا در تشدید بحران‌ها، ایران ناگزیر به بازتعریف روابط خود در چارچوب محور مقاومت و همکاری با شرق است. این تحول، پیامدهای ژئوپلیتیک کلانی خواهد داشت:
شکستن محاصره اقتصادی با اتحاد با چین و روسیه
پیمان ۲۵ساله ایران و چین و همکاری‌های انرژی با روسیه، الگویی از اقتصاد مقاومتی چندقطبی است که می‌تواند تحریم‌های غرب را بی‌اثر کند. استفاده از پیمان‌های پولی دوجانبه و شبکه‌های تجاری شرقی، وابستگی به سیستم مالی غرب را کاهش می‌دهد.
بازدارندگی امنیتی و نظامی
همکاری‌های دفاعی با روسیه (مانند انتقال سامانه‌های S-300 و سوخو-۳۵) و هماهنگی استراتژیک با چین، موازنه قدرت را در منطقه به نفع ایران تغییر خواهد داد. حضور ایران در نهادهای شرقی مانند سازمان همکاری‌های شانگهای (SCO) می‌تواند امنیت جمعی ایران را تضمین کند.
تبدیل ایران به هاب تجاری اوراسیا
ایران با پیوند زدن طرح کمربند و جاده چین (BRI) به کریدور شمال-جنوب، به هاب تجاری اوراسیا تبدیل خواهد شد. این جایگاه، نه تنها اقتصاد ایران را تقویت می‌کند، بلکه نفوذ غرب در خاورمیانه را به چالش می‌کشد.
تروئیکای اروپایی با سیاست‌های انفعالی و تبعیت از واشنگتن، فرصت تاریخی خود برای ایفای نقشی مستقل در بحران‌های منطقه را از دست داده است. امروز، ایران با درک این واقعیت که غرب قابل اعتماد نیست، به سمت شرق در حرکت است. آینده منطقه نه در دست غرب، بلکه در گرو همکاری‌های چندقطبی به رهبری چین و روسیه خواهد بود. هرچه اروپا بر مواضع تحریمی و تهدیدآمیز خود پافشاری کند، شتاب ایران به سمت شرق را تسریع خواهد کرد و این به معنای تغییر ژئوپلیتیک به ضرر غرب و آمریکا است.
دوران هژمونی غرب به پایان نزدیک می‌شود و ایران با انتخاب شرق، نه تنها بقای خود را تضمین می‌کند، بلکه به یکی از بازیگران کلیدی در نظم جدید جهانی تبدیل خواهد شد. اروپا اگر به دنبال حفظ نقش خود است، باید از سیاست‌های آمریکامحور فاصله بگیرد، در غیر این صورت، به حاشیه تاریخ سپرده خواهد شد.
✍سجادی پناه

نویسنده
MAJID SAJADI
مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *