هرچه سعی کردم به خودم بقبولانم که آقای مطهری به هنگام چرخش قلمش بر روی کاغذ که خطاب به آقای پورمحمدی در خصوص وقایع سال 67 می نوشت بهتری از هرکس دیگری به شرایط آن زمان واقف بوده و دیگر لازم نیست جعرافیای آن موضوع را برای توجیه ابعاد آن تصمیم مهم و اجرای زیبایش برای ایشان ترسیم کنیم اما نتوانستم و فکر کردم که شاید صندلی نایب ریسی مجلس روپوشی بر عقل بزرگ او افکنده است تا آن شرایط را به هنگام طرح سوال از وزیر دادگستری به خاطر نیاورد و به دلیل همین اظهار نظر اوست که فکر می کنم مطالبی که راجع به انتصاب آقای مرعشی در سال 86 گفته ، بیشتر راجع به خود ایشان صادق است تا شخص دیگر. مقاله آن سال آقای مطهری را بیاد بیاوریم که کنایه وار خطاب به آقای هاشمی می گفت: «حال سوال اين است كه چرا افرادي با چنين افكاري سالها در پستهاي حساس نظام جمهوري اسلامي مسئوليت داشته اند؟ اميدواريم مسئولان در انتصابات خود بيشتر، افكار افراد را مورد توجه قرار دهند و….” .
اما یادآوری مجدد قسمتی از شرایط تابستان سال 67 برای کسانی که خود را به فراموشی زده اند:
· در تیر ماه ۶۷ صدام حسین طی یک نطق تلویزیونی اعلام کرد: «… بعد از مدتی خواهید دید که چگونه مجاهیدن خلق به اعماق خاک خودشان نفوذ خواهند کرد و همینطور پیوستن مردم ایران به صفوف آنها را خواهید دید”
· مسعود رجوی در سخنرانی قبل از عملیات : ” مطمئن باشید نیروهای ما آنطرف مرزها منتظر هستند و به محض ورود به ماخواهند پیوست”
· مسعود رجوی در شب آغاز عملیات فروغ جاویدان گفت: “براساس تقسیمات انجام شده، ۴۸ ساعته به تهران خواهیم رسید… کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت بزرگ است زیرا فقط یک ابرقدرت است که می تواند سه روزه یک کشور را فتح کند”
· نیروهای عراقی به جنوب و حوالی خرمشهر حملات گسترده ی را صورت داده که تا آستانه تصرف کامل آن هم پیشروی کرده بودند و این موضوع باعث شده بود که نیروهای دفاعی ما به ناچار به جبهههای جنوبی کشیده شوند و به این ترتیب راه نفوذ برای ارتش مجاهدین خلق از منطقه غرب کشور باز شود و منافقین توانستند عملیات گسترده خود را از مرزهای غربی ایران آغاز کند. دراین عملیات مقرر شده بود نیروها با سرعت 100 کیلومتر در جاده آسفالته با سرعت به سمت کرمانشاه ، سپس همدان و سرانجام به تهران برسند.
· نهایتاَ یگان های رزمی این سازمان در روز سوم مرداد با پشتیبانی توپخانه و نیروی هوایی عراق پیشروی خود را آغاز نمودند. و با سرعت و از طریق جاده به سمت عمق کشور ما پیش آمدند. ابتدا شهرهای کرند و اسلام آباد برای ساعاتی تسخیر شد. پس از 150 کیلومتر پیشروی و با عبور از گردنه پاتاق در مسیر کرمانشاه،نیروهای عملیاتی این سازمان به دشت وسیعی به نام حسن آباد در نزدیکی کرمانشاه رسیدند و گردنه بعدی “چهارزبر”بود که …
مهمترین قسمت ماجرا این بود که نیروهای سازمان منافقین توانستند در عرض24 ساعت خود را به 34 کیلومتری کرمانشاه برسانند و کشور را وارد یک بحران عمیق کنند.
من اصلا نمی خواهم راجع به جنایات آنها در مسیر این 150 کیلومتر صحبت کنم که در کتاب خاطرات خانم ایران ترابی به خوبی آورده شده است که منافقین در اسلامآباد غرب روی زن حامله ای شرطبندی میکردند و سپس شکم آن زن را پاره و نوزادش را بیرون میآوردند تا ببینند پسر است یا دختر. امروز فقط با دیدن جنایات داعش است که می توان این اقدامات را در هزاره سوم باورکرد. آنها در دهه 60 و هفتاد صدها تن از مسوولان ، علما ، روحانيون ، پاسداران و مردم عادي حامي جمهوري اسلامي را با انفجار و ترور و دزديدن و شكنجه كردن به شقی ترین شکل ممکن همانند داعش امروز به شهادت می رساندند.
صرفنظر از این جنایات آنها که خارج از موضوع بحث ماست ، منافقين اگرچه از نظر ايدئولوژيك فاقد توانمندي قابلاعتنايي بودند اما از نظر سازماندهي نيروها و توان تشكيلاتي بسیار قدرتمند ظاهر ميشدند به گونهاي كه کارشناسان معتقد بودند منافقين فقط نان توان تشكيلاتي خود را ميخورند.
پیشروی باورنکردنی آنها در خاک ایران نیز مدیون همین کار تشکیلاتی بود ، در کنار حملات صدام در جنوب کشور و احتمال سقوط خوزستان و اجرای استراتژی بعدی منافقین در استفاده از نیروی های خودی در زندان که طی اعلامیه های مکرر آنها را دعوت به شورش و قیام می کردند. – يكي از طرح های راهبردی منافقين براي پيروزي در اين عمليات، شورش در زندانهايي بود كه اعضا و هواداران منافقين در آنجا زنداني بودند. مطابق اين طرح قرار بود بعد از نزديك شدن منافقين به تهران، در برخي زندانها شورش شود و آنان با استفاده از سازماندهي تشكيلاتي در داخل شهرها، زمينه را براي پيروزي منافقين هموار سازند– همگی باعث شد که در آن زمان برای حمله به این استراتژِی مهم دشمن و خنثی کردن آن توطئه بزرگ، فرمان حضرت امام صادر شود که همگی با آن آشنا هستیم و مهمترین نقطه قوت آنهم اجرای سریع متناسب با آن بحران توسط هیات شجاع و ولایت پذیری بود که امروز محور حملات دوست و دشمن قرار گرفته اند.
جناب آقای مطهری واقعا به نظر شما با سازماني كه علاوه بر اقدام نظامي عليه انقلاب، در جنگ تحميلي به سوي دشمن رفته و صدها خيانت را در جريان دفاع مقدس در پرونده خود دارد ، و آنروز آن گونه کشور را از نظر نظامی با چالش جدی روبرو ساخته بود می بایست چگونه رفتار کرد؟ آیا باید منتظر طی تشریفات قانونی بود؟ مگر همان قانون گذاری که قانون وضع می کند قانون خود را در شرایط خاص نظیر جنگ ، زلزله و …. موقتا معلق نمی کند؟
به نظر من فرمایش پدر گرامیتان که به آن تمسک می جویید برای شرایط بحرانی آن زمان که منافقین در عرض دو روز تا مرز چارزیبر آمده بودند صادق نیست که می فرماید:
حقوق حتی یک مجرم نیز باید محفوظ نگه داشته شود و ما حق نداریم بیش از مجازاتی که دادگاه اسلامی برای یک مجرم در نظر گرفته، مجازات کنیم.
خود ایشان- شهید مطهری – نیز در شرایط بحرانی نظیر این تصمیمات را گرفته بودند، که بعدها از آن تصمیم اظهار پشیمانی می کردند:
آن شهید عالی مقام ، آقای بازرگان را به عنوان نخستوزیر دولت موقت معرفی کرد. چون معتقد بود با کمک اینها انقلاب سریعتر به نتیجه میرسد و با حضور بازرگان بسیاری از حساسیتها روی انقلاب ما کمتر می شود و انقلاب سریعتر به پیروزی خواهد رسید. اما بعدا این گروه نتوانستند خودشان را با امام هماهنگ کنند و آن حوادث ناگوار رخ داد. شهید مطهری در همان روزهای آخر حیاتشان از عملکرد بازرگان راضی نبودند و معتقد بودند که اینها دیگر باید کنار بروند…
بنابراین اگر ما شرایط شهید مطهری را در آن روز فراموش کنیم که با خلوص نیت قصد داشت کشور را با انتصاب بازرگان از دوران انتقالی به سلامت عبور دهد حتما امروز در قضاوتمان در مورد ایشان دچار اشکال و شاید بی انصافی می شدیم و آن شهید بزرگوار را مسئول تمام اتفاقات دوران بازرگان برای کشور قلمداد می کردیم.
اقدامی که توسط حضرت امام آن روز صورت گرفت نظیر همان اقدامی بود که پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) با بنی قریضه انجام داد. البته بنی قریضه مسلمانها را نکشتند. با مسلمانان متحد بودند اما به مشرکین پیغام دادند اگر شما بیایید ما هم از پشت به مسلمانان حمله میکنیم. پیامبر به خاطر پیمان شکنی نظامی، سرانشان را اعدام کرد.
در حادثه سال 67 نظیر این اتفاق در حال وقوع بود که حضرت امام آن حکم را صادر کرد و فرمودندکه : اگر کسی عالماً و عامداً به جبهه –جنگ -ضربه جبرانناپذیری بزند مجازاتش اعدام است.
یا در جای دیگر بیان داشتندکه هر عملی که به تشخیص دادگاه موجب شکست جبهه اسلام و یا موجب خسارت جانی بوده و یا میباشد مجازات آن اعدام است
اما در خصوص نحوه اجرای آن حکم تاریخی :
همان طوری که می دانید بین امام خميني و آيتالله منتظري در خصوص اعدام های سال 67 از نظر فقهی اختلاف نظر جدي وجود داشت و این موضوع برای هیاتی که قرار بود حکم را اجرا کنند و همه آنها به جز یک نفر روحانی بوده و جایگاه فقهی آقای منتظری را بخوبی می شناختند ممکن بود صدور این حکم در اذهان آنها تشکیکی ایجاد کند و دست آنها را برای اجرای این حکم تاریخی بلغزاند به گونه ای که امام با درایت حتی این لغزش ذهنی را پیش بینی و در انتهای حکم خود به آن توجه کرده بود ” …. رحم بر محاربین سادهاندیشی است، قاطعیت اسلام در برابر دشمنان خدا از اصول تردید ناپذیر نظام اسلامی است، امیدوارم با خشم و کینه انقلابی خود نسبت به دشمنان اسلام رضایت خداوند متعال را جلب نمایید، آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند اشداء علی الکفار باشند. تردید در مسائل قضایی اسلام انقلابی نادیده گرفتن خون پاک و مطهر شهدا میباشد. “
و به این ترتیب به مجریان این حکم، قوت قلب می دهد. حالا مجریانی که شجاعت و درایت داشتند و حتی می دانستند در آینده به القابی تحت عنوان جنایتکار تاریخ ملقب می شوند اجرای دستور آن مرد الهی را برای پسند دیگران و اظهار نظر آیندگان معطل نکردند و کوچکترین خللی به خود راه نداده و آن حکم را به سرعت به اجرا درآوردند و یکبار دیگر خطر بزرگی را از سر کشور دور کردند و واقعا باید امروز به آنها مدال افتخار داد. اما شاید هیچگاه در آن زمان به ذهن این مجریان خطور نمی کرد که روزی از روی صندلی هئیت ریسه مجلس بابت آن اقدام شجاعانه مورد سوال واقع بشوند.
می گویند که : حسین بن منصور حلاج را که به دار آویختند، جماعتی فریب خورده یا زرگرفته و حق به ناحق فروخته، پای چوبه دار گرد آمده و به او سنگ می زدند و حلاج لب فرو بسته بود. نه سخنی به اعتراض می گفت و نه از درد فریادی می کشید.
در این میان شیخ شبلی نیز که از آن کوی می گذشت، سنگی برداشته و به سوی او پرتاب کرد. منصور حلاج از ژرفای دل آه سردی کشید و به فریاد از درد نالید. پرسیدند از آن همه سنگ که بر پیکرت زدند گلایه ای نکردی، مگر سنگ شبلی چه سنگینی داشت که فریاد برآوردی؟
منصور در پاسخ گفت:
از آن جماعت فریب خورده انتظاری نیست. چرا که مرا نمی شناسند و علت بر دار شدنم را نمی دانند، شبلی اما از ماجرا باخبر است. از او انتظار دلجویی و حمایت داشتم ،نه سنگ پرانی و ملامت