علوم شناختی مطالعه علمی ذهن است. به طور کلی پرسشهایی مانند این که ذهن چگونه کار میکند یا مغز چگونه هوشمندی را ایجاد میکند، از جمله پرسشهایی هستند که در این شاخهی علمی مورد بررسی واقع میشوند. ده ها سال است که در دنیا در زمینه علوم شناختی تحقیقات مفصل و پر هزینه ای انجام می گیرد. هدف از این علم آن است مکانیسم هایی که در مغز باعث به وجود آمدن قابلیت هایی شناختی می شوند، شناسایی گردند.
بنابراین علوم شناختی یک «علم» است و بنابراین با روشها و معیارهای علمی سرکار دارد. مهمترین اصل در این علم آن است که “ذهن را چگونه میتوان به طور علمی فهمید”.
رشد انفجاری این علم در 20 سال اخیر حتی از رشد سریع علم فیزیک هم چشمگیرتر بوده است ، به طوری که نرخ رشد تولیدات علمی در این رشته از نرخ رشد تولیدات در رشته فیزیک در یک قرن قبل بیشتر بوده و سریع ترین رشد را در بین علوم به خود اختصاص داده است
ولی باید به خاطر داشته باشیم که علوم شناختی یک علم میانرشته ای است و شاخههای روانشناسی، علومعصبی، علومرایانه، انسانشناسی، زبانشناسی، فلسفه و… را درب ر میگیرد. شاید کمی عجیب به نظر برسد که چگونه چندین و چند علم مختلف به یک موضوع واحد میپردازند.(داستان فیل و کوران غزنوی را به یاد دارید) ما در واقع همان انسان های کور هستیم و ذهن آن فیل است.
بنابراین در علوم شناختی ما درباره زنجیره ای از علوم صحبت می کنیم که یک طرف آن مغز و علوم مربوط به آن است و یک طرف دیگر آن هم ریاضیدان ها، مهندسان کامپیوتر و مهندسان الکترونیک هستند که درواقع با همدیگر کار می کنند.
بي ترديد از آنجا که حيات انسان و جامعه وابسته به کارکردهاي مغزي اوست، شناخت ما از مغز و ذهن مي تواند تأثير به سزايي بر همه ابعاد حيات انسان داشته باشد.
از این رو كشورهاي اروپايي در صدد برآمده اند نظام آموزشي خود را بر اساس يافته هاي جديد علم شناختی بازسازي كنند و گزينه هاي مختلفي را به عنوان گزينه هاي جايگزين مطرح سازند كه موجب دگرگوني بنياني نظام آموزش و پرورش آنها خواهد شد. يكي از اين گزينه ها تكيه بيشتر بر آموزش انفرادي به جاي آموزش جمعي با استفاده از محيطهای مجازی است.
يکي از حوزه هاي کاربردي برای مدیران که با روابط عمومی خود سر و کار دارند متأثر از يافته هاي علوم شناختي، روان شناسی تحليل اطلاعات و رسانه هاي گروهي است. روان شناسي شناختي در درک خطاهاي شناختي که منجر به تصميمات نادرست می گردد و نيز طراحي بهترين شيوه تأثير گذاری بر افکار عمومي به اين حوزه کمک هاي مهمي می رساند. دستگاههاي اطلاعاتي کشور می توانند يکي از کاربران يافته هاي علوم شناختي برای تحليل اطلاعات باشند.
روابط عمومی می توانند براي جذب افکار عمومي و تأثيرگذاری بر آن از اصول روان شناسي شناختي بهره مي برند. زبان شناسي شناختي نيز در استفاده از استعاره هاي مناسب به اين حوزه کمک ارزشمندي را صورت مي دهند.
به طور کلی رسانه ها و کار علوم شناختی به هم مرتبط است،به این ترتیب که رسانه ها عموما تا زمانی که نتوانند سطح شناخت ما را شکل بدهند، تاثیری روی ما نخواهند داشت. از سوی دیگر این شناخت ما است که می تواند حوزه رسانه ها را شکل دهند. ولی متاسفانه در کشور ما خیلی کمرنگ و خیلی غیرحرفه ای به این مقوله پرداخته شده است. علوم شناختی تلاش میکند تا با کشف حقایق ابهامآلود ذهن، مغز و رفتار و روابط حاکم بر آن ها روشهای بدیعی برای حل انبوهی از مشکلات لاینحل را ارائه کند . با توجه به فضای نبرد رسانه ای این روزهای جهان، رسانه ها باید به علوم شناختی توجه ویژه کنند.
رسانه اگر بخواهد افکارعمومی را جذب کند باید به تحلیل اطلاعات رسانههای گروهی بپردازد، دادههای به دست آمده از رسانهها و رفتارمردم در مواجه با آنها میتواند توسط علوم داده ،مدلهای ریاضیاتی مورد تحلیل قرار گیرد و اطلاعات خوبی را میتوان از آنها استخراج نمود تا برای ما انسانها مجذوب چه نوع محتواهایی میشوند.
بنابراین روابط عمومی های ما برای اینکه پیامهایشان را در ذهن مخاطبانشان تاثیرگذارتر کنند باید از علوم شناختی بهره گیری کرده و با این دانش آشنا شوند، همان طوری که عرض کردم علوم شناختی در کشورهای دیگر جهان بسیار مورد توجه واقع شده است به طوریکه در حال حاضر دانشگاههایی در سراسر جهان علوم شناختی را با هدف دگرگون کردن جامعه خود به دانشجویان تدریس میکنند، با این وجود می توان به خوبی لزوم بهره گیری از علوم شناختی در رسانه را نیز درک کرد
بیاید چند تکنیک را در این حوزه با هم مورد بررسی قرار دهیم:
تکنیک سکوت و عبور:
یک شگرد علوم شناختی در عالم رسانه این است که می گویند بعضی حرف ها را باید زد اما نه برای امروز بلکه برای روز مبادا. به این شگرد میگویند شگرد سکوت و عبور.
در این تکنیک ذهن مخاطب نسبت به یک موضوع کاملا منفی میشود بدون این که به جزییات یا حاشیه های آن ورود پیدا کرده باشیم. به عبارتی دیگر مخاطب از این پیام با سکوت عبور میکند.
پرداختن رسانه های بیگانه به مسائلی مثل بحث حقوق بشر عمدتا نشأت گرفته از این تکنیک است. اما چون الان اولویت جامعه نیست، فشار سنگین می گذارند ولی مخاطب را وادار به سکوت می کنند. چون الان اولویت مخاطب نیست که بخواهد درباره آن صحبت کند و یا کامنت بگذارد. اما آن را در ذهن مخاطب می کارند. ولی قصد دارند آن را در زمانی خاص مورد بهره برداری قرار دهند ؟ مثلاً آنجایی که می خواهند یک نسبتی مثلا بین موضوعات بین الملل، موضوعات اقتصادی با حقوق بشر برقرار نمایند . آنوقت یکباره این بحث حقوق بشر را به صورت عاطفی مطرح می کنند و آن را برجسته می سازند. حالا مخاطب یک جایی درباره آن سکوت کرده است و اینها هم از آن عبور کرده اند و بصورت متجمع در آمده است. هر نوع مساله غیرواقعی که اینها درباره حقوق بشر مطرح کنند، قطعا در جامعه مورد پذیرش واقع خواهد شد. چون نشأت گرفته از آن سکوت مهندسی شده و عبور اجباری است.
تکنیک دوم – یقیین مشکوک
یک شگرد دیگری از علوم شناختی در عالم رسانه است که به آن یقیین مشکوک می گویند همه تلاش رسانه های معاند این است که مخاطب را نسبت به خودِ یقین به شک بیاندازند تا به گزارههایی که این مسئله رو تبدیل به یقین کرده مشکوک شوند.
رسانههای بیگانه مثلا در ایام انتخابات درصدد هستند مخاطب خود را نسبت به گزارههایی که مشارکت را با گزاره های بالندگی انقلاب و نظام مرتبط میکند، دچار شک و تردید و در نهایت مشکوک نمایند.
یقینِ مشکوک یعنی مخاطب نسبت به یک موضوعی صددرصد یقین دارد و این یقین آنقدر دقیق و حساب شده است، که هیچ خلل و خدشهای به آن وارد نیست و رسانههای بیگانه این یقین را اینگونه شناسایی میکنند که مانند یک گوی فلزی منسجم غیرقابل خدشه میماند.
حال اگر این گوی فلزی در یک ظرف آب گذاشته شود، آرام آرام آب موجب زنگزدگی آن میشود و بوی نامطبوع حاصل از زنگار آب، روی آهن ایجاد میشود.
انداختن گوی آهنی در آب یک یقینی است نسبت به آن آهن، اما آرام آرام به واسطه فکتها و موضوعاتی که یقین را محاسبه میکند، یک زنگاری ایجاد میشود که شما نسبت به آهن بودن آن آهن شک نمیکنید، بلکه نسبت به آهن مانند آن آهن تردید پیدا میکنید