برخی از سیاستمداران در دورههای مختلف از تاکتیکهای انحراف افکار عمومی برای مدیریت بحرانها استفاده کردهاند. یکی از شکلهای مدرن این تاکتیک، «استراتژی گربه مرده» است. که توسط دومینیک کامینگز، مشاور سابق دولت بریتانیا، معرفی شد. ایده اصلی آن ساده است: وقتی بحرانی به جریان میافتد، ناگهان موضوعی جنجالی و شوکهکننده وارد میدان میشود تا فضای رسانهای تغییر کند و افکار عمومی از مسئله اصلی فاصله بگیرد. در واقع، مانند آن است که گربه مردهای وسط میز مذاکره بیندازید؛ همه از موضوع اصلی منحرف شده و درباره این صحنه غیرمنتظره صحبت میکنند.
وقتی قیمت لوبیا چیتی پرواز می کند، تغییر پایتخت چه دردی دوا میکند؟
در اقتصاد کشورمان، بحران معیشتی به سطحی رسیده که حتی لوبیا چیتی به کالای لوکس بدل شده است. قیمت آن ظرف یک سال از ۱۴۵ هزار به بیش از ۶۶۰ هزار تومان جهش کرده و برای یک خانواده چهار نفره، هزینه خوراک سادهای مثل خوراک لوبیا به حدود ۱۹ میلیون تومان در ماه رسیده؛ در حالی که حداقل حقوق کارگران ۱۵ میلیون است. این گرانی، کاهش پروتئین دریافتی، سوءتغذیه پنهان و فشار بر نظام سلامت را در پی دارد.
در چنین شرایطی، طرح تغییر پایتخت با شعار «توسعه متوازن» مطرح شده است. اما نبود جزئیات فنی، برآورد هزینهها و برنامه زمانبندی، شائبه «استراتژی گربه مرده» را تقویت میکند؛ پروژهای بلندمدت برای انحراف افکار از مشکلات فوری. این در حالی است که مردم منتظر راهحل فوری برای سفره خالی خود هستند.
چنین سیاستهای انحرافی شاید در کوتاهمدت فشارها را کاهش دهند، اما در بلندمدت اعتماد عمومی را فرسوده و شکاف مردم و دولت را عمیقتر میکنند. نتیجه آن، تضعیف مشروعیت طرحهای ملی و افزایش نارضایتی اجتماعی است.
راهکار واقعی، تمرکز بر مهار تورم، حمایت از اقشار ضعیف و تأمین امنیت غذایی است. تا زمانی که قیمت لوبیا چیتی بر سفره مردم سایه انداخته، بحث تغییر پایتخت بیش از آنکه یک ضرورت باشد، به یک «گربه مرده سیاسی» شباهت دارد.
به راستی اگر وزیر کشاورزی از میان نمایندگان فعلی مجلس انتخاب نمیشد، با توجه به بحران امروز کشاورزی و گرانیهای گسترده، مجلس چه سرنوشتی برای او رقم میزد؟