تیم ملی المپیاد نجوم و اخترفیزیک ایران در رقابتهای جهانی ۲۰۲۵ بمبئی، با پنج مدال طلای انفرادی، عنوان «طلاییترین تیم جهان» را برای دومین سال پیاپی فتح کرد. این افتخار، نه یک حادثه، بلکه سندی بر استعدادهای خیرهکننده و ظرفیتهای نهفته نوجوانان ایرانی است؛ سرمایههایی که همچون ستارگان در آسمان جهانی میدرخشند.
اما در پس این تصویر باشکوه، روی دیگر سکه پنهان است: نظام آموزشی ایران گرفتار شکافی عمیق و پارادوکسیکال است. از یک سو قلههای درخشان نخبگان که در المپیادها و رقابتهای بینالمللی میدرخشند، و از سوی دیگر درههای تاریک آموزش عمومی که هر روز عمیقتر میشود. این دوگانگی، چهرهای متناقض از آموزش در ایران ساخته است.
آمارهای بینالمللی همچون PISA پرده از واقعیت تلخ برمیدارند: بیش از یکسوم دانشآموزان ایرانی به حداقلهای «سواد پایه» نمیرسند و جایگاه کشور در علوم، ریاضی و خواندن، ۵۰ پله پایینتر از میانگین جهانی است. این دیگر ضعف ساده نیست؛ این بحران سیستمی است.
ریشه بحران در شکاف طبقاتی عریان است. نظامی دوپاره که مسیر تحصیل را به دو جاده جداگانه تقسیم کرده:
۸۵٪ دانشآموزان در مدارس دولتی عادی با کلاسهای شلوغ و امکانات محدود.
مدارس خاص و غیرانتفاعی با شهریههای افسانهای تا ۱۵۰ میلیون تومان، به مثابه دژهای طبقاتی برای فرزندان خانوادههای مرفه.
نتیجه روشن است: بیش از ۸۰٪ رتبههای برتر کنکور و المپیادها از دل همین اقلیت برخوردار بیرون میآیند و سهم مدارس دولتی به کمتر از ۲۰٪ سقوط میکند. اینجاست که کنکور، نه آزمونی عادلانه، بلکه ابزاری برای تثبیت شکاف طبقاتی میشود؛ و موسسات کنکور، دلالان این نابرابری.
بودجه آموزشوپرورش نیز بر زخم ناعدالتی نمک میپاشد. سهم آموزش از بودجه کل کشور هنوز به ۱۰٪ نمیرسد؛ بودجه ۲۷۸ هزار میلیارد تومانی سال ۱۴۰۳ عمدتاً صرف حقوق و هزینههای جاری میشود، و سهم نوسازی، تجهیز و عدالت آموزشی اندک است. بدتر آنکه همین بودجه اندک نیز بهطور نامتوازن توزیع میشود و مدارس خاص، سهم بیشتری میبرند.
پیامد این چرخه معیوب، فرار مغزهاست. بسیاری از همان ستارگان المپیادی، به دلیل فقدان زیرساختهای پژوهشی و چشمانداز شغلی، ایران را ترک میکنند. این یعنی صادرات پرهزینهترین سرمایه ملی: نیروی انسانی نخبه.
بنابراین، دستاوردهای المپیادی نه باید مقصد نهایی نظام آموزشی باشد، بلکه آینهای برای دیدن کاستیها و محرکی برای اصلاحات ساختاری. ایران تنها زمانی میتواند قلههای درخشان را به فلات عمومی آموزش تعمیم دهد که عدالت آموزشی، توزیع عادلانه منابع و بازنگری بنیادی در نقشه راه آموزش را به رسمیت بشناسد.
آینده ایران در گرو سرمایهگذاری بر همه دانشآموزان، در همه نقاط کشور است؛ نه فقط بر نخبگان معدودی که خود مسیر موفقیت را یافتهاند.