آمریکا در سالهای اخیر، یک بار دیگر به سیاستی بازگشته، کهنه اما همواره حاضر در جعبهابزار قدرت: سیاست «چماق و هویج»؛ تلفیقی از فشار و تطمیع، تهدید و گفتوگو. این راهبرد، قرار بود طرف مقابل را به نقطهای از انعطاف و مصالحه بکشاند. اما در مقام اجرا، همه واکنشها یکدست نبودند.
روسیه، بازیگری است با حافظهای عمیق و رویکردی محاسبهگر.
وقتی واشنگتن تعرفهی ۵۰ درصدی بر صادرات نفت روسیه به هند وضع کرد و از تحریمهای ثانویه بهمثابه شمشیری داموکلس بر فراز زنجیره انرژی جهانی بهره برد، هدف روشن بود: به عقبراندن کرملین از مواضعش. اما این فشارها با محرکهایی نرم نیز همراه شد: دیدار دیپلماتیک ویتکاف با پوتین، پیشنهاد تعلیق حملات هوایی اوکراین، و اظهارات زلنسکی مبنی بر باز شدن روزنههایی برای آتشبس. در نگاه راهبردی، این ترکیبِ فشار و مذاکره، نشانهای از دیپلماسی هوشمند منعطف بود که در روسیه—هرچند محتاطانه—به محاسبه نشست.
اما ایران، داستان دیگری داشت؛
در حافظهی سیاست خارجی تهران، تجربهی برجام، زخمی عمیق بر جای گذاشت. توافقی که با هزینهی سیاسی و اجتماعی فراوان حاصل شد، ولی با یک چرخش سیاسی در واشنگتن، بیاعتبار گشت. این تجربه، ذهنیت دیپلماتیک ایران را از «تعامل سازنده» به «مراقبت راهبردی» سوق داد. دیگر نه تهدید مؤثر بود، نه وعده. چون زیرساخت اعتماد، بهصورت ساختاری فرو ریخته بود.
در نتیجه، همان سیاست که در برابر روسیه به تحرک دیپلماتیک انجامید، در قبال ایران به انفعال محاسبهگرانه انجامید. نه از سر تعصب، بلکه به دلیل نبود زمین مشترک برای اعتمادسازی.
اینجا، مسأله دیگر خودِ سیاست نیست؛ مخاطب آن است. راهکاری که در یک بستر مؤثر است، در بستری دیگر بیاثر میشود، چون دیپلماسی، تنها معادلهای از قدرت نیست، بلکه محصولی از ادراک متقابل و سابقهی روابط است.
در نهایت، سناریوهای پیش رو برای روسیه روشناند:
1. اگر کرملین عقبنشینی کند، ترامپ از آن بهرهبرداری سیاسی و اعلام پیروزی خواهد کرد؛
2. اگر مقاومت ادامه یابد، فشار تحریمها به کشورهای ثالث مانند چین و هند سرایت خواهد کرد؛
3. و اگر هیچکدام محقق نشود، مذاکرات فرسایشی، وضعیت ژئواستراتژیک منطقه را در بلاتکلیفی مزمن نگه میدارد.
درسی که از این دو تجربه برمیآید، شاید این باشد:
فشار، اگر بدون اعتماد باشد، به بنبست منجر میشود؛ و پیشنهاد، اگر بدون ثبات باشد، بیثمر میماند.
اعتماد، در نهایت، نه از مسیر تاکتیک، بلکه از راهبردی بلندمدت و صبورانه حاصل میشود. و تا زمانی که این راهبرد شکل نگیرد، دیپلماسی صرفاً تکرار یک چرخهی بینتیجه خواهد بود.
سجادی پناه