سجادی پناه 19 تیر 1404 - 2 روز پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0

چرا دکترین «باغچه‌کنی علف هرز» اسرائیل دیگر پاسخگو نیست؟

دکترین “باغچه‌کنی علف هرز” یک استعاره نظامی است که برای توصیف رویکرد اسرائیل در مدیریت و مقابله با تهدیدات امنیتی، به کار می‌رود  همانطوری که از نام آن پیداست، این دکترین وضعیت را به یک چمنزار تشبیه می‌کند که علف‌های هرز (گروه‌های مسلح و توانایی‌های نظامی آن‌ها) در آن دائماً رشد می‌کنند. برای اینکه چمنزار “مرتب” بماند و علف‌های هرز “بیش از حد بلند” نشوند، باید آن‌ها را به طور منظم کوتاه کرد. این کوتاه کردن، همان عملیات‌های نظامی است که اسرائیل به صورت دوره‌ای انجام می‌دهد.
این دکترین بر پایه رویکردی طراحی شده که هدفش کنترل تهدیدها بدون کشاندن کشور به یک جنگ تمام‌عیار است. در این چارچوب، عملیات‌های نظامی به شکل دوره‌ای و در زمان‌هایی انجام می‌شود که سطح تهدید بالا می‌رود، مثلاً در پاسخ به شلیک موشک یا خرابکاری. این حملات با هدف نابودی کامل دشمن یا سرنگونی حکومت‌ها انجام نمی‌شود، بلکه بیشتر برای ضعیف کردن توان نظامی آن‌ها، کاهش سلاح‌ها و حفظ قدرت بازدارندگی اسرائیل صورت می گیرد. اصل مهم دیگر این است که اسرائیل نمی‌خواهد یک‌باره مسئله را حل کند، بلکه می‌خواهد به‌تدریج توان دشمن را فرسوده کند و تهدیدها را در حد قابل‌قبول نگه دارد. در واقع هدف اصلی، تغییر وضعیت میدانی به نفع اسرائیل است، بدون اینکه ساختار سیاسی یا امنیتی طرف مقابل به‌طور کامل از هم بپاشد.

نمونه‌های بارز کاربرد این دکترین در نوار غزه زده می توان یافت؛ از جمله «سرب گداخته» (۲۰۰۸–۲۰۰۹)، «ستون دفاعی» (۲۰۱۲)، «تیغ محافظ» (۲۰۱۴) و «نگهبان دیوارها» (۲۰۲۱). هدف اصلی این حملات، پاسخ به شلیک موشک از سوی گروه‌های فلسطینی، نابودی زیرساخت‌های نظامی آن‌ها مثل تونل‌ها، و تضعیف قدرت نظامی‌شان بوده است. معمولاً پس از هر حمله، آتش‌بسی برقرار می‌شود و مرحله‌ای از بازسازی آغاز می‌شود ـ تا زمینه برای دور بعدی درگیری فراهم گردد. همین رویکرد در گذشته در لبنان، سوریه و امروز در تهران دنبال می‌شود.

شناخت دکترین «باغچه‌کنی علف هرز» کلید درک بخشی از راهبرد نظامی اسرائیل است. این دکترین بر این فرض استوار است که صلحی پایدار در کوتاه‌مدت ممکن نیست، و تنها راه مهار تهدیدها، استفاده مداوم و محدود از زور است.

برای مقابله با دکترین «باغچه‌کنی علف هرز» اسرائیل، لازم است مجموعه‌ای از راهبردهای متنوع و هوشمندانه در پیش گرفته شود؛ راهبردهایی که هم در میدان نبرد اثرگذار باشند و هم در عرصه سیاسی و دیپلماتیک، پیام روشنی به جهان مخابره کنند.
در میدان عمل، به‌جای درگیری مستقیم و فرسوده شدن نیروها، باید تاکتیک‌ها را به‌طور مداوم تغییر داد تا دشمن را در وضعیت ناپایدار قرار داد. استفاده از موشک‌های نسل جدید مانند «خیبرشکن» که در جنگ ۱۲ روزه اسرائیل را غافلگیر کرد، نمونه‌ای از این تغییرات تاکتیکی است. هدف قرار دادن شهرهای اسرائیلی در دوره‌های زمانی طولانی‌تر می‌تواند با ایجاد فشار روانی، اجتماعی و اقتصادی، تل‌آویو را به پذیرش آتش‌بس پایدار وادار کند.

همچنین، جنگ فرسایشی و کشاندن نیروهای اسرائیلی به درگیری‌های زمینی پرهزینه، به‌ویژه در مناطقی که شناخت میدانی بومی برتری ایجاد می‌کند، می‌تواند هزینه‌ سیاست‌های تهاجمی را برای اسرائیل بالا ببرد. مقاومت مسلحانه نیز همچنان به‌عنوان «حق مشروع» ملت‌ها در دفاع از خود، بستر مناسبی برای جلب حمایت‌های سیاسی و منطقه‌ای فراهم می‌کند. در همین چارچوب، تأکید بر مظلومیت غیرنظامیان و بازتاب دادن آثار مخرب حملات اسرائیل در رسانه‌ها، می‌تواند افکار عمومی بین‌المللی را بیش از پیش علیه اشغالگری بسیج کند.

اما مقابله با این دکترین تنها به میدان نظامی محدود نمی‌شود. باید هم‌زمان، در عرصه سیاسی و دیپلماتیک نیز ابتکار عمل را در دست گرفت. یکی از این مسیرها، تلاش برای صدور قطعنامه‌هایی در سازمان ملل است که جنایات اسرائیل را محکوم کرده و تل‌آویو را به رعایت حقوق بین‌الملل و توقف شهرک‌سازی ملزم ‌کند. همچنین، می‌توان با جلب حمایت کشورهایی مانند روسیه و چین، فشار سیاسی و اقتصادی بیشتری بر اسرائیل وارد آورد تا ناگزیر به تجدیدنظر در سیاست‌های خود شود.

از سوی دیگر، پیگیری پرونده‌های جنایی اسرائیل در محاکم بین‌المللی مانند دیوان کیفری بین‌المللی (ICC) و دیوان دادگستری (ICJ) می‌تواند هم جنبه بازدارنده داشته باشد و هم مشروعیت حقوقی مقاومت را تقویت کند. همچنین باید بر پایان اشغال سرزمین‌های فلسطینی، رفع محاصره غزه و توقف شهرک‌سازی‌ها تأکید شود؛ چرا که این موارد، ریشه اصلی مناقشه‌اند.

برخی تحلیل‌گران و حتی مقام‌های پیشین اسرائیل به این نتیجه رسیده‌اند که دکترین «باغچه‌کنی علف هرز» در درازمدت شکست خورده و نتوانسته امنیتی پایدار برای اسرائیل فراهم کند. حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و شلیک موشک‌های ویران کننده ایرانی به شهرهای اسرائیلی نشان داد که دشمن او می‌تواند قوی‌تر و بسیار خطرناک‌تر از همیشه بازگردد. در کنار آن، تکرار عملیات‌های نظامی، علاوه بر تلفات انسانی و هزینه‌های اقتصادی، به انسجام داخلی اسرائیل هم آسیب زده است. افزایش محکومیت‌های جهانی و فشارهای بین‌المللی نیز نشانه‌ای است که رزیم صهیونیستی باید در سیاست‌های خود تجدیدنظر کند.
بنابراین مقابله با این دکترین نیازمند رویکردی جامع و چندلایه است. هیچ راهبردی در این زمینه به‌تنهایی کافی نیست؛ مقابله با دکترین «باغچه‌کنی» نیازمند ترکیبی هوشمندانه از مقاومت فعال، دیپلماسی مؤثر و بسیج جهانی برای افشای چهره واقعی اشغالگری است. و تغییر در نگرش راهبردی اسرائیل همزمان دنبال شود. تا زمانی که راه‌حلی سیاسی، عادلانه و ریشه‌ای برای پایان دادن به چرخه خشونت پیدا نشود، این دکترین ممکن است همچنان به شکل‌های جدیدی ادامه یابد.
سجادی پناه
توضیح : به باور ما اسرائیل علف هرز است که باید ریشه کن شود

نویسنده
MAJID SAJADI
مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *