این سفر، سفر عادی نبود. علی لاریجانی با دست خالی به ریاض نرفت؛ او با خود نقشه راه برده بود. مأموریتش پیدا کردن مسیر دیداری بود که سالهاست همه دربارهاش حرف میزنند: لحظهای که ولیعهد سعودی در برابر مقام معظم رهبری بنشیند.
دیدار وزیر دفاع خالد بنسلمان با مقام معظم رهبری را باید مثل احداث یک پایه پل دانست؛ دیدار ولیعهد سعودی با لاریجانی کشیدن قوس اصلی پل تا ساحل تهران است. ریاض حالا در نقطهای ایستاده که یا باید این پل را کامل کند و به سرزمین اعتماد برسد یا اجازه دهد مسیر شکسته و نامطمئن باقی بماند.
زمانبندی این سفر شبیه حرکت دقیق مهرهها در یک بازی شطرنج بزرگ بود؛ درست در لحظهای که غزه زیر آوار است، قطر بمباران میشود و سران کشورهای اسلامی پشت میزهای اضطراری جمع شدهاند. در چنین شرایطی، لاریجانی فقط حامل پیام تهران نبود؛ او ستونهای پل اعتماد و هماهنگی را در ریاض نصب کرد تا مسیر عبور از بحران هموار شود و مواضع منطقهای میان تهران و ریاض با ابتکار هماهنگ شود.
این سفر یعنی تهران و ریاض میخواهند پلی بسازند که نه در واشنگتن طراحی شده باشد و نه در تلآویو. دیدار مستقیم ولیعهد سعودی با مقام معظم رهبری اگر رخ دهد، نه یک اتفاق دیپلماتیک، بلکه اعلام آغاز عبور دو قدرت بزرگ از تلاطمها و رسیدن به ساحل امن است؛ پلی که میتواند معادلات امنیتی خلیج فارس و جهان اسلام را تغییر دهد.
البته مسیر پر از موانع است؛ فشارهای فرامنطقهای، حساسیت افکار عمومی و بازیگران مزاحم میتوانند پل را ویران کنند. اما اگر مسیر تا ایستگاه تهران ادامه پیدا کند، بازگشتی در کار نخواهد بود و تهران و ریاض فصل تازهای از روابط و نظم امنیتی منطقه را رقم خواهند زد.
این سفر را باید نه یک مأموریت، که «پلسازی استراتژیک» دانست؛ لاریجانی ستونها را گذاشت، فاصلهها را اندازه گرفت و مسیر را علامتگذاری کرد تا ولیعهد سعودی روز دیدار تاریخی، روی این پل قدم بگذارد و مسیر اعتماد را کامل کند.
و اینک پیام نهایی، مستقیم و بیپرده به جهان اسلام و بازیگران منطقهای: هرکسی بخواهد این پل را خراب کند، باید آماده باشد که قدرتهای خلیج فارس و تهران، خودشان سرنوشت منطقه را در دست گرفتهاند و هیچ نیروی فرامنطقهای نمیتواند جریان تاریخ را متوقف کند.