سجادی پناه 21 مرداد 1404 - 1 روز پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0

قحطیِ مصنوعی در غزه؛ نان را هم به میدان جنگ کشانده‌اند

در کالبدشناسی بدن سرد یحیی سنوار، سه روز گرسنگی نهفته بود؛ سه روزی که فریاد بی‌صدا شد بر دروغی که سفیر آمریکا ساخت؛ حکایت رهبرانی که نان کودکان گرسنه را برای خود نمی‌دزدند، بلکه خود در حصار گرسنگی اندوهبار شهید می شوند.
در غزه، مرگ نه فقط از لوله تفنگ که از نانِ در محاصره آغاز می‌شود. این‌جا جنگ فقط در جبهه‌ها نیست؛ در صف‌های خالی نانوایی، در چاه‌های خشکیده، در کاسه‌های بی‌برکت کودکان هم جریان دارد. اسرائیل، با مهندسی یک قحطی مصنوعی، سفره را به سلاح بدل کرده است. سازمان‌های حقوق بشری بارها هشدار داده‌اند: اشغال کامل، محدودیت شدید غذا و دارو، و تخریب عمدی زیرساخت‌های حیاتی، نه پیامد جانبی جنگ، که بخشی از طراحی آن است؛ طراحی برای شکستن استخوان اراده یک ملت از راه گرسنگی.
قحطی مصنوعی، در قاموس تاریخ، همان کابوس آشنای لنینگراد و بصره است؛ همان سیاستی که در آن حاکمان و ارتش‌ها، نان را گروگان می‌گیرند تا اراده مردمان را تسلیم کنند.
امروز، غزه مصداق تازه‌ای بر این صفحه سیاه افزوده است. آمار برنامه جهانی غذا می‌گوید: ۹۳ درصد مردم غزه در وضعیت بحرانی گرسنگی‌اند. این رقم، فقط یک عدد نیست؛ نقشه‌ای است از معده‌هایی که هر شب با امیدی بی‌ثمر به خواب می‌روند.
اسرائیل، در روایت رسمی خود، انگشت اتهام را به سوی حماس می‌گیرد. حتی سفیر آمریکا نیز با لحنی سنگین، حماس را متهم به غارت کمک‌های غذایی کرده است. اما واقعیت، از پشت انبوهی از کامیون‌های معطل‌مانده در مرز رفح، چهره دیگری نشان می‌دهد: کامیون‌هایی که روزها زیر تیغ بازرسی‌ها می‌مانند تا بارشان فاسد شود؛ مزارعی که با بمباران از نفس افتاده‌اند؛ آب‌شیرین‌کن‌هایی که به تلی از آهن زنگ‌زده بدل شده‌اند. این‌ها نه روایت رسانه‌ای، که شهادت عینی ساکنان و ناظران بین‌المللی است.
حتی مرگ یحیی سنوار، رهبر ارشد حماس، سندی ناخواسته بر این واقعیت شد. کالبدشکافی نشان داد که در واپسین روزهای عمرش(سه روز تمام)، هیچ غذایی به بدنش نرسیده بود. اگر ادعای ذخایر پنهان حماس درست بود، چگونه رهبرش چنین سرنوشتی پیدا کرد؟ این، نه قهرمان‌سازی، که مستندسازی گرسنگی است.
واکنش جهان؟ کلمات، بلند و پرطنین؛ اما دستان، کوتاه و بی‌عمل. سازمان ملل هشدار داده که غزه با شتاب به سوی قحطی تمام‌عیار می‌رود، قحطی‌ای که کاملاً قابل پیشگیری است. دیده‌بان حقوق بشر جنایت جنگی را مطرح کرده و کارشناسان مستقل، از «نسل‌کشی تدریجی» سخن گفته‌اند. اما آن‌چه در شورای امنیت می‌گذرد، بیش از آن‌که به نان گرم کودکی در خان‌یونس بینجامد، به بیانیه‌های سرد دیپلماتیک ختم می‌شود.
این سیاست، پیام روشن دارد: یا بمانید و با گرسنگی بمیرید، یا بروید و وطن را خالی کنید. در منطق جنگ‌افروزان، معده خالی، مرز را بهتر از هر تانکی جابه‌جا می‌کند.
در تاریخ، قحطی مصنوعی همواره پیش‌درآمد ویرانی‌های بزرگ‌تر بوده است. از ایرلند قرن نوزدهم تا بنغازی و صنعا، گرسنگی، دروازه‌ای به مهاجرت اجباری، مرگ خاموش، و نابودی هویت جمعی بوده است. غزه، اکنون، بر لبه همین پرتگاه ایستاده است.
و ما، اگر فقط تماشا کنیم، فردا باید در کتاب‌های تاریخ بخوانیم که در سال‌های فلان، نان از غزه رفت، ولی دنیا همچنان سیر بود. این‌جاست که سخن، دیگر به تحلیل ختم نمی‌شود؛ به شهادت ختم می‌شود: شهادت بر اینکه گرسنگی، این‌بار نه از خشکسالی، که از تصمیم آگاهانه یک قدرت زاده شد.

نویسنده
MAJID SAJADI
مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *