رئیسجمهور در سخنرانی اخیرش عنوان کرد: 80 درصد از مشکلات کشور، ناشی از مشکلات مدیریتی است. مقصود از بکار بردن این واژهها چیست؟
گروه سیاسی ـ مجید سجادی پناه*: در آستانه چهلسالگی انقلاب که مهمترین تهدید آن بحران عدم دستاوردهای ملموس و عینی در زندگی مردم است، انگشت اشاره سیاستمداران به سمت مدیران اجرایی نشانه رفته است و آنها را مسئول ناکارآمدیهای انباشتهشده این دوران به مردم معرفی مینمایند، بهگونهای که رئیسجمهور محترم در سخنرانی اخیرش عنوان کرده است که 80 درصد از مشکلات کشور، ناشی از مشکلات مدیریتی است.
به گزارش بولتن نیوز، برای مردم روشن نیست زمانی که عنوان میشود مشکلات کشور ناشی از مشکل مدیریتی است مقصودشان از بکار بردن این واژهها چیست و اساساً میخواهند راجع به چه موضوعی صحبت کنند.
اگر قیدی بر مفهوم گسترده مدیریت بزنیم و آن را در مدیریت دولتی محصور کنیم دو واژه “سیاست” و “اداره” از آن بیرون میجهد. اولی به تدوین خطمشیها و دومی به اجرای خطمشیها اشاره دارد.
حال باید پرسید که کدامیک از این دو مفهوم دچار مشکل شده است که کمیت مدیریت این کشور لنگ میزند؟ آیا سیاستها (قوانین) که خروجی مجلس شورای اسلامی است دچار مشکل شده یا “اداره” که خروجی عملکرد قوه مجریه است؟ شعر پروین اعتصامی وصف الخطاب مجلس شورای اسلامی است که بدون شرح در زیر میآید:
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت / مست گفت ای دوست، این پیراهن است افسار نیست
گفت مستی، زان سبب افتانوخیزان میروی / گفت جرم راه رفتن نیست، رَه هموار نیست
از طرف دیگر در قوه مجریه نیز مفهوم “خدمت کردن” به نرمی و آهستگی جای خود را به مفهوم “حکومت کردن” سپرده است. نوع ماشین مدیران، دکوراسیون اتاق آنها و خانه سازمانیشان، همگی مؤید این واقعیت است که مدیران به حرفه مدیریت نه بهعنوان یک ابزار، بلکه صرفاً بهعنوان ریاست و حاکمیت نگاه کردهاند. طبیعی است که اضطراب از دست دادن این امپراتوریهای مدیریتی، سازمان آنها را نیز مضطرب کرده باشد و قطعاً در شرایط اضطراب آنچه قربانی میشود کارایی و اثربخشی است و این مدیران برای سرپوش گذاشتن بر روی اینهمه ناکارآمدی، تنها خود را وارثان خرابهای میپندارند که از گذشته به آنها به ارث رسیده است و خود را دائماً در حال ساختن آن ویرانهها به مردم معرفی میکنند و چنین القا مینمایند که در زمان تعمیر و بازسازی، اساساً” پاسخگویی معنا ندارد چراکه هنوز کار به اتمام نرسیده است و شاید اینهمه پروژه نیمهتمام که تا 20 سال آینده تکمیل شدنشان به طول میانجامد محصول اندیشه این نوع مدیران باشد.
اما ناگفته نماند که رشته مدیریت دولتی، یک موضوع بین رشته ایست که ترکیبی از سیاست، مدیریت، حقوق، علوم اجتماعی، اخلاق، دین و … را در خود میپروراند. حال اگر “نظام اداری کشور” درخت مدیران را قبل و بعد از انتصابشان با آموزش حرفهای این حوزهها، آبیاری نکرده باشد چگونه انتظار دارد که هماکنون میوه “منفعت عامه ” را از درخت آنها بچیند. نظام اداری فرسوده ما آموزش این افراد اثرگذار را تا حد برگزاری کلاسهای تئوری برای پر کردن 60 ساعت موظفی سالانه آنها پایین آورده است.
بنابراین تنها راه خروج از این بحران، توسل به “مدیریت دانشبنیان” است؛ یعنی مدیریتی که “دانش” در برنامهریزی، هدایت، نظارت، بسیج منابع و …، آنها نقش کلیدی را بر عهده داشته باشد و علم و فنآوری کلید “رشد و توسعه” آن قلمداد شود و هسته اصلی آن، ” آموزشهای کاربردی و مهارتی” باشد.