محمدجواد ظریف بهخوبی میداند که انتخاب رسانه، خود بخشی از پیام است. یادداشت تازه او در فارن پالسی – نشریه معتبر سیاست خارجی جهان – تصادفی منتشر نشده است. او نخواست پیامش در روزنامههای عمومی و پرتیراژ منتشر شود. هدف، رسیدن مستقیم به میز تصمیمسازان غربی بود.
در این متن، ظریف نه صرفاً یک مقام پیشین، بلکه یک تحلیلگر بینالمللی است؛ کسی که میتواند با زبان نخبگان غربی سخن بگوید. این انتخاب، خود کنشی سیاسی است: تأثیرگذاری بر واشنگتن و بروکسل و ارسال پیام به داخل ایران که «جایگاه من همچنان جهانی است».
محور اصلی: تغییر پارادایم
ظریف میگوید: «اکنون زمان تغییر پارادایم است». او خواستار گذر از سیاست «تهدیدمحور» به سیاست «فرصتمحور» است. به بیان دیگر، سیاست خارجی ایران باید نه صرفاً در پی دفع تهدید، بلکه در جستجوی فرصتها باشد.
پیام این تغییر ساده به ظاهر، عمیق است:
1- نقد ضمنی سیاست خارجی رسمی که بر مقابله با تهدید استوار است.
2- بازتعریف ایران از «قربانی مظلوم» به «بازیگر فرصتجو».
3- تأکید بر ضرورت «تغییر از درون» بهعنوان پیششرط تغییر بیرونی.
اما در همینجا تناقضات آشکار میشوند.
تناقض اول: از «آمریکا مزاحمت است» تا «دیپلماسی جسورانه»
ظریف پیشتر آمریکا را «مزاحمت و زنجیر سیاست خارجی» میدانست. امروز، بدون ذکر مستقیم آمریکا، از «ابتکارات جسورانه دیپلماتیک» و «پارادایم امکان» سخن میگوید.
این تغییر موضع پرسشبرانگیز است: آیا آمریکا دیگر مزاحم نیست؟ یا هدف بازتعریف چهره خود در فضای فکری غربی است؟ منتقدان داخلی میپرسند: «کسی که آمریکا را زنجیر میدانست، چگونه از پنجره فرصت با همان بازیگر سخن میگوید؟»
تناقض دوم: از اعتراف به شکست برجام تا فراخوان دیپلماسی
ظریف پیشتر اعتراف کرد برجام تجربهای تلخ و پرهزینه بود: «چهار بار کلمه تعلیق آمده است.» امروز دوباره به «دیپلماسی جسورانه» فرا میخواند.
سؤال این است: اگر تجربه پیشین چنین بود، چرا مسیر مشابه را دوباره طی کنیم؟ پاسخ او: «اشتباه از کمبود جسارت و دقت بود، نه از اصل دیپلماسی.» اما برای افکار عمومی خسته از هزینههای برجام، اقناعکننده نیست.
تناقض سوم: تغییر از درون در برابر تمرکز بر فشار بیرونی
ظریف اکنون میگوید: «تغییر از درون ایران آغاز میشود و به محیط پیرامونی تابش مییابد.»
این نگاه نقطه مقابل عملکرد خود او در دوران وزارت است، زمانی که همه سخنانش معطوف به تحریمها و فشارهای منطقهای بود. اکنون، او با فاصله گرفتن از قدرت رسمی، تأکید بر عاملیت داخلی دارد. این چرخش بیشتر سیاسی است تا فکری؛ صدای متفاوتی ارائه میکند که با گفتمان رسمی مرزبندی دارد.
انگیزهها: سیاست داخلی یا دگردیسی فکری؟
این تغییر مواضع ترکیبی از چند عامل است:
فشارهای داخلی: پس از پایان دولت روحانی، او به حاشیه رانده شد و به بازسازی موقعیت نیاز دارد.
تحولات منطقهای و بینالمللی: نزدیکی عربستان و ایران و بازگشت مذاکرات هستهای، فرصت ارائه ایدههای متفاوت را فراهم کرده است.
محاسبه شخصی: او میخواهد در تاریخ سیاسی ایران «معمار ناکام» نماند و به عنوان «نظریهپرداز تحول» شناخته شود.
پیام به غرب و داخل
به غرب: یادداشت در فارن پالسی پیام روشن دارد: «من هنوز کانالی معتبر برای فهم ایران هستم.» هدف، تأثیرگذاری بر لابیهای فکری واشنگتن و بروکسل است.
به داخل: پیام دیگر: «سیاست خارجی ایران میتواند مسیر دیگری داشته باشد.» تأکید بر فرصتمحوری، آلترناتیوی روشن برای رویکردهای پرهزینه و تهاجمی ارائه میکند.
نقد بنیادین: سادهسازی خطرناک
با همه جذابیتهای گفتمانی، یادداشت سادهسازی استراتژیک دارد. او میگوید باید از «پارادایم تهدید» عبور کنیم، اما نمیگوید در جهانی پر از تهدید، چگونه صرفاً بر فرصتها تمرکز کنیم.
این متن بیشتر شبیه مانیفست نظری است تا برنامه عملیاتی. ظریف در پی ساختن تصویر روشنفکرانه خود است، نه ارائه راهکارهای مشخص.
مرور تاریخی: آرمان و عمل
ظریف همواره میان دو قطب نوسان داشته است:
آرمانگرایی دیپلماتیک: ایمان به چندجانبهگرایی و گفتوگو.
عملگرایی تلخ: پذیرش اشتباهات و شکستها.(ظریف اعتراف کرد که در برجام کلمه «تعلیق» چهار بار آمده اما به او اطلاع داده نشده بود و این بندها در آخرین لحظات توسط طرفهای اروپایی اضافه شدهاند. او این اشتباه را «تجربه تلخ دیپلماسی» خواند که برای ایران عملاً انتفاعی نداشته است.)
بنابراین برجام نمونه بارز همین دوگانه بود: شاهکار چندجانبهگرایی و تجربهای تلخ و بینتیجه. یادداشت اخیر نیز بازگشت به آرمانگرایی با تأکید بر «جسارت» و «فرصتمحوری» است.
نتیجهگیری: میان سیاست و تاریخ
یادداشت ظریف در فارن پالسی سندی سیاسی است. او به غرب میگوید «من ترجمان ایرانم» و به داخل میگوید «راه دیگری هم هست».
با این حال، تناقضات درونی، اعترافات گذشته و سادهسازیها، روایت را شکننده میکند. ظریف میان سیاست تاکتیکی و تاریخ طلبکننده ثبات، در رفتوآمد است. اگر شکاف را پر نکند، یادداشتهای جهانی او بیش از آنکه آینده بسازند، بازتاب تردیدها و تناقضات شخصی خواهند بود.