سجادی پناه 24 شهریور 1404 - 7 ساعت پیش زمان تقریبی مطالعه: 3 دقیقه
کپی شد!
0

پزشکیان و آزمون مهاتیر محمد؛ وقتی ایران روی تخت بیمارستان است

 وقتی یک پزشک بر صندلی ریاست‌جمهوری می‌نشیند، پرسش اصلی دیگر این نیست که «تخصص او چیست؟» بلکه این است که «نسخه او چیست؟»
 
پزشکان وقتی وارد سیاست می‌شوند، اغلب همان رویکرد علمی مطب را با خود به پاستور می‌آورند: تشخیص دقیق، یافتن علت ریشه‌ای، تجویز درمان و پایش مداوم.

فهرست کشورهایی که تجربه رئیس‌جمهور یا نخست‌وزیر پزشک داشته‌اند کم نیست: از “سون یات‌سن”، پدر جمهوری در چین، تا “سالوادور آلنده” در شیلی، “تاوارِه واسکز” در اروگوئه، “هرنان سیلز سوآسو” در بولیوی، و حتی “مهاتیر محمد” در مالزی. این‌ها نشان داده‌اند که پزشکی تنها یک شغل نیست، بلکه یک روش‌شناسی برای حل مسئله است. آنها به درد جامعه مثل یک بیماری نگاه می کردند، نه یک شعار انتخاباتی.
 
الگوی طلایی این مسیر، مهاتیر محمد است؛ پزشکی که مالزی را از فروشنده مواد خام به اقتصاد نوظهور جنوب شرق آسیا تبدیل کرد. او «نگاه به شرق» را به گفتمان ملی بدل کرد، زیرساخت‌های صنعتی و فناورانه بنا نهاد، با فساد بی‌امان جنگید و حتی در بحران مالی آسیا نسخه بومی نوشت، نه نسخه صندوق بین‌المللی پول. مهاتیرمحمد اقتصاد را جراحی کرد، نه فقط برای پایین آوردن تب، بلکه برای درمان بیماری. برج‌های دوقلوی «پتروناس» و شهر هوشمند «سایبرجایا» در تاریخ مالزی نماد اعتمادبه‌نفس ملی شدند، نه فقط پروژه‌های عمرانی.
 
«الگوی پزشکی در مدیریت کشور: از تشخیص تورم تا درمان فساد»
 
یک پزشک وقتی بالای سر بیمار می‌ایستد، عجله نمی‌کند. او با صبر و روش علمی پیش می‌رود: معاینه، تشخیص، علت‌یابی، درمان، و در نهایت پیگیری. همین رویکرد را می‌توان به کشورداری تعمیم داد — به‌ویژه وقتی رئیس‌جمهور خودش پزشک باشد.
 
۱. تشخیص
اولین قدم، نگاه بی‌رحمانه به واقعیت است. پزشک بدون تشخیص دقیق حتی یک قرص هم نمی‌دهد. سیاستمدارِ پزشک هم باید همین باشد: اول داده‌ها را ببیند، شاخص‌ها را بخواند، از اقتصاددان تا جامعه‌شناس را پای میز بیاورد. همان‌طور که پزشک سابقه بیمار را می‌پرسد، او هم باید ریشه تاریخی مشکلات را بشناسد، نه اینکه صرفاً وعده بدهد که «همه‌چیز درست می‌شود».
 
۲. علت‌یابی
پزشک واقعی با مسکن قانع نمی‌شود؛ سردرد را می‌بیند اما دنبال فشار خون یا تومور پنهان می‌گردد. سیاستمدار پزشک هم باید بداند که تورم فقط یک تب است، بیکاری فقط یک درد، و فساد فقط یک زخم چرکین. او باید دنبال علت‌ها برود — از ساختارهای معیوب تا سیاست‌های غلط — حتی اگر این تشخیص دردناک باشد و پای دوستان سیاسی خودش را وسط بکشد.
 
۳. تجویز درمان
وقتی علت روشن شد، نسخه می‌رسد: گاهی یک داروی ساده، گاهی تغییر سبک زندگی، و گاهی جراحی پرهزینه. کشور هم همین است. یک سیاستمدار پزشک باید درمان چندمرحله‌ای طراحی کند:
 
1- “مسکن‌های کوتاه‌مدت” برای آرام‌کردن فوری اقتصاد و جامعه.
2- “اصلاحات میان‌مدت” مثل تغییر قواعد بازی و بازسازی ساختارها.
3- “جراحی‌های بلندمدت” که شاید درد داشته باشد، اما بدون آن درمان کامل ممکن نیست.
  نسخه او باید علمی باشد، نه احساسی؛ مبتنی بر شواهد، نه مجددا شعارهای انتخاباتی.
 
۴. پیگیری و پایش
هیچ بیماری با یک نسخه ویزیت تمام نمی‌شود. پزشک بارها بیمار را برمی‌گرداند تا ببیند درمان جواب داده یا نه. سیاستمدار پزشک هم باید همین کار را بکند: شاخص‌ها را رصد کند، نتایج را بسنجد، و اگر دید دارو اثر نکرد، دوز را تغییر دهد. این همان چیزی است که مانع بازگشت بیماری و مزمن‌شدن دردها می‌شود.
 
کشورداری با این رویکرد، از «مدیریت واکنشی» فاصله می‌گیرد و وارد فاز «درمان فعال» می‌شود. این همان چیزی است که امروز ایران نیاز دارد: یک نسخه کامل، نه یک تزریق موقت.
 
این همان الگویی است که امروز پیش روی “مسعود پزشکیان” قرار دارد. جامعه ایران پر از بیماری‌های مزمن است: تورم مزمن، فساد کهنه، بیکاری ساختاری و …. پزشکیان اگر بخواهد در حافظه جمعی ایرانیان بماند، باید «پزشک ساختاری» باشد نه «پزشک اورژانسی» که فقط مُسکن تجویز نماید و شرح حال اعلام نماید.
 
مسیر کاملا روشن، اما پرهزینه و پرریسک است
 
1- تشخیص علمی بیماری اقتصاد، با داده دقیق و بدون تعارف.
2- یافتن علت‌های ریشه‌ای، حتی اگر پای ذی‌نفعان قدرتمند وسط باشد.
3- تجویز درمان چندمرحله‌ای: مسکن‌های کوتاه‌مدت، اصلاحات میان‌مدت، و جراحی‌های دردناک اما ضروری بلندمدت.
4- پایش و بازبینی مداوم نتایج، حتی اگر به معنای تغییر مسیر یا عقب‌نشینی از یک تصمیم اشتباه باشد.
 
«دکتر مسعود» اگر می‌خواهد نامش کنار «مهاتیر»بایستد، باید چند کار کلیدی انجام دهد:
 
1- “شفافیت و انضباط مالی” را خط قرمز کند تا اعتماد عمومی بازگردد.
2- “پروژه‌های نمادین و امیدساز” در فناوری، تولید دانش‌بنیان یا زیرساخت حیاتی انتخاب کند.
3- “اقتدار تصمیم‌گیری” را جایگزین تردیدهای فرساینده کند تا اصلاحات ساختاری به فرجام برسد.
 
این همان لحظه‌ای است که باید فهمید ایران بیمارستان نیست که فقط اورژانس داشته باشد؛ باید به مرکز درمانی مجهز تبدیل شود، با پزشکانی که پیگیر درمان تا بهبودی کامل هستند.
 
وگرنه تاریخ با بی‌رحمی تمام نسخه خواهد نوشت:
«پزشکیان آمد، فشار تورم را فرو نشاند، اما قلب جامعه همچنان ضعیف می‌تپد»
 
پروردگارا!
به پزشکیان  کمک کن  
این سرزمین را که بر بالین او افتاده،
در تاریکی تورم، در خونریزی فساد، در تب بیکاری،
خوب بنگرد؛ نه با چشم شعار، که با چراغ معاینه.
نبض ارز ما را بگیرد؛ اگر لخته شده ، آن را نشکند؛
اگر تند می زند، آرامش نماید
.
می‌توان این متن را روان‌تر و کوبنده‌تر کرد و لحن استعاری «سجادی» را حفظ نمود:
 

 
**پروردگارا!**
ما را از پزشک اورژانسی بی‌نیاز کن؛
همان که به روش شب انتخابات فقط استامینافون تجویز می‌کند،
و صبح فردا، تبِ سنگین دوباره برمی‌گردد.
 
به ما کمک کن که مسعود، طبیب ساختاری شود؛
پیش از بریدن زخم، دستانش را با صابون شفافیت بشوید،
و پیش از جراحی اقتصاد، بیهوشی رانت را قطع کند،
تا بیمار در میانه راه از تیغ تورم نلرزد.
 
بارالها!
به مسعود ما بیاموز
چنان که به مهاتیر محمد آموختی:
نماد بسازد، امّا نه نماد توخالی؛
برجی بسازد که سایه‌اش بر سر جوان بیکار بیفتد،
نه بر سر صراف رانت‌خوار.
شهر دانایی بنا کند،
که در آن کُد دانش‌بنیان و هوش مصنوعی
بر سر کودک کردستان هم ببارد.
 
خدایا!
اجازه نده دولت او
در گرداب تصمیم‌های فرسایشی فرو برود.
وقتی دستش به اصلاحات می‌رسد،
دست تردید را از مچ او ببر.
و اگر صندوق بین‌المللی گفت:
«ببر، بفروش، ببند»،
تو الهامش کن که بگوید:
«من نسخه بومی می‌خواهم؛
این خاک، آزمایشگاه تو نیست.»
 
پروردگار!
شفافیت را بر دل او مُهر کن،
چنان که بر بال پرستار شب‌کار می‌زنی.
اجازه نده داروی یارانه
در راه انبار واسطه ، تبخیر شود.
و اگر خواست بودجه را جراحی کند،
نخست از نهاد ریاست جمهوری خود آغاز کند
تا مردم باور کنند درد مشترک
درمان مشترک می‌طلبد.
 
خدایا!
در پایان هر ماه
یک نوار قلب بر اقتصاد ما بگیر.
اگر تپش غیرطبیعی دیدی،
به او الهام کن دوز درمان را تغییر دهد،
نه این‌که برگه را پاره کند
و بگوید «مریض لجوج است و من نمی توانم ».
یادش بده که درمان مزمن
پیگیری می‌خواهد، نه پیروزی مقطعی و نه قهر کردن و مجددا استعفا دادن و درآوردن لباس پزشکی
 
.
و در سحر آخر،
به ما بیاموز
که قصه مهاتیر افسانه نیست؛
کافی است طبیب
دست بر نبض واقعیت بگذارد، نه نبض تبلیغات.
تا ایران ما
از بیمارستانِ در حال درمان،
به کشور توسعه یافته  بازگردد؛
نه با شعار،
که با شفای ساختاری،
با صبر گام‌به‌گام،
و با نگاه تو،
ای خدای شفا دهنده.
 
و اگر روزی دیدی که طبیبِ ما، به جای درمان، دوباره مسکن می‌نویسد،
یادش بیاور که تاریخ، بر بالینِ ملت‌های بی‌عمل، فاتحه خوانده است .”
 

نویسنده
MAJID SAJADI
مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *