ما هشدار میدهیم: وضعیت «نه جنگ و نه صلح» در بسیاری موارد حتی از خود جنگ مستقیم مخربتر است؛ این وضعیت، تهاجمی مستمر و خزنده است که در عمق کشور ما جریان دارد. رژیم صهیونیستی با این شیوه، جنگی خاموش و پیچیده را از درون مدیریت میکند؛ جنگی که هدفش فروپاشی انسجام ملی، از بین بردن امنیت روانی مردم و تضعیف قدرت بازدارندگی ماست. ما در زمین دشمن بازی نمیکنیم و هرگز اجازه نمیدهیم چنین وضعیتی بر ما تحمیل شود؛ زیرا در این صورت نه تنها کشور ما، بلکه کل منطقه و جهان باید هزینههای سنگین این وضعیت را بپردازند. این، یک هشدار است و نه تهدیدی بیملاحظه.
وضعیت «نه جنگ و نه صلح» همچون زخمی باز در حافظه جمعی کشورمان باقی میماند؛ زخمی که جامعه را در فضای تعلیق دائمی نگه میدارد؛ فضایی که در آن نه زخمهای گذشته درمان میشود و نه راهی به سوی آیندهای امن و پایدار دیده میشود.
این وضعیت نه صرفاً دورهای گذرا، بلکه میدانی از درگیری ترکیبی، خاموش و فرسایشی است. دشمن با حفظ ظاهری از صلح و توقف درگیریهای گسترده، به جنگی از نوع دیگر ادامه میدهد. خشونت نظامی گسترده ممکن است متوقف شده باشد، اما تهدیدهای اطلاعاتی، روانی، سایبری، تبلیغاتی، تحریمی و حتی تروریسم نیابتی همچنان در سطح بالایی جریان دارد و فضای امنیتی منطقه را در وضعیت آمادهباش دائمی قرار داده است.
این وضعیت آثاری در حوزه های زیر به همراه دارد:
در حوزه امنیت داخلی و اجتماعی، این شرایط موجب ناامنی روانی مزمن، شکلگیری جو بیاعتمادی و نفوذ عمیق ترس در لایههای مختلف جامعه میشود. احساس دائمی تهدید، افسردگی عمومی، آسیبپذیری اقشار جوان، و رشد اختلالات روانی در خانوادههای درگیر، عملاً پایداری امنیت انسانی را به خطر میاندازد.
در حوزه اقتصاد امنیتی، این وضعیت مانع از جذب سرمایهگذاری، مختلکننده روند بازسازی یا توسعه، و تقویتکننده فشارهای اقتصادی ناشی از هزینههای امنیتی، دفاعی و تحریمی است. درواقع، دشمن با کمترین هزینه، کشور هدف را در یک جنگ فرسایشی غیرمتقارن نگاه میدارد.
در سطح حقوقی و بینالمللی نیز، نبود وضعیت حقوقی شفاف میان طرفهای درگیر، فضا را برای اقدامات غیرقانونی، نقض حقوق بشر، و نادیدهگرفتن مسئولیتهای بینالمللی باز میگذارد. بهدلیل نبود صلح رسمی، ابزارهای حقوق بینالملل بشردوستانه در وضعیت تعلیق و بیاثری قرار میگیرند.
از بعد فرهنگی-امنیتی، استمرار روایتهای خصمانه، عملاً جامعه را در وضعیت آمادهباش روانی دائمی نگه میدارد. این وضعیت منجر به تضعیف هویت مشترک انسانی و تقویت گسلهای فرهنگی، قومی و سیاسی میشود؛ گسلهایی که بهراحتی میتوانند در میدان نبرد آینده فعال شوند.
به بیان صریح، وضعیت «نه جنگ و نه صلح»، فقط تعلیق جنگ نیست؛ بلکه ادامه جنگ با ابزارهای نرم و غیرخطی است. این وضعیت، نه صلح پایدار میآورد و نه اجازه بازسازی میدهد، بلکه با فرسایش تدریجی ساختار قدرت، اراده ملی و انسجام اجتماعی، زمینه را برای فروپاشی از درون فراهم میسازد.
اگر هوشیار نباشیم و این استراتژی را بهدرستی نشناسیم، این جنگ خاموش بهتدریج خاکریزهای دفاعی ما را یکی پس از دیگری فرو میریزد.
سجادی پناه