سجادی پناه 21 تیر 1404 - 5 ساعت پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0

نامه‌ای از تبار ایران، به نیابت از خورشید حکمت، خطاب به وزیر تاریکی

به یوآف گالانت، وزیر شکست‌خورده‌ی رژیم کودک‌ستیز صهیونیستی

نامه‌ات را به ساحت مقدس رهبر حکیم‌مان نگاشتی، گویی با خورشید جهان‌افروز به گفت‌وگو نشسته‌ای، حال آنکه الفاظ نا‌پخته‌ات چون غباری ناچیز در برابر آن آفتاب هدایت، نا‌دیدنی و نا‌چیز بود. و اینک من ، از تبار کوه‌های استوار و از نسل مردمانی که با تاریخ این مرز و بوم درآمیخته‌اند، نه از سر رقابت که به حکم تکلیف، قلم به دست گرفته‌ام تا پاسخت را – به نیابت از آن ساحت بلند که شایسته‌ی پاسخگویی به سخنان پوچت نیست – بدهم. شاید که گوش‌هایت اگر هنوز ظرفیتی دارد، طنین این حقایق را بشنود

ای گالانت کودک کش که نامت در دفتر جنایت، و آوازه‌ات در کوچه‌های ترس پیچیده، نامه‌ات را چند بار خواندم؛ نه همچون پیام مردی مدبّر و استراتژیست، بلکه چون ناله‌ای هراسان از سردرگمی شب‌زدگان. سطری در آن نیامده بود که اضطراب در آن نهفته نباشد، واژه‌ای نبود که از دهلیزهای هراس عبور نکرده باشد. گویی نامه‌ات را نه وزیری نظامی، بلکه اسیری در بند اسارت نگاشته است. و البته، که ترس تو طبیعی‌ست در مواجهه با ملتی که جز عزت نمی‌شناسد.

شما دم از «سه دهه شناخت» از رهبر ما می‌زنید، اما سطر به سطر نامه‌تان آکنده از غروری است میان‌تهی، که نه از دانایی، بلکه از ژرفای نادانی برخاسته است. از طرحی هماهنگ برای درهم شکستن ما سخن گفتی؛ اما اگر این طرح، چنان‌که مدعی هستی، کارآمد بود، چرا هنوز مردمان‌تان، با چمدان‌هایی در دست و بیمی در دل، چشم‌انتظار پروازی به دوردست‌ها هستند؟ چرا خانه‌به‌خانه‌ی شما، در شمال و جنوب، طنین شلیک و کابوس موشک های ما را هر شب در خواب می‌بیند؟ چرا سربازانت، از سوسوی هر برگ لرزان نیز دچار رعشه‌اند؟

آری، از «حلقه آتش» گفته‌ای، حلقه‌ای که به دستان خود، همچون حلقه‌ های دار بر گردن خود افکنده‌اید. آنچه شما «نیابتی» می‌نامید، در حقیقت، تپش‌های بیداری در رگ‌های ملت‌هایی است که دیگر تن به تحقیر نمی‌دهند. اینان، نه مزدور که فرزندانِ خشم و آگاهی‌اند؛ نه ابزار که خروشِ عدالت‌اند. شما در برابر مردمانی ایستاده‌اید که چیزی برای از دست دادن ندارند، و این است راز اضطراب‌تان.

از توان سایبری، جاسوسی و رصد شبانه‌روزی‌تان در دل زمین و آسمان گفتید؛ اما اگر چنان‌که می‌گویید «همه‌جا حاضر» و «همه‌چیزدان» بودید، چگونه بود که هفتم اکتبر از دیدگانتان گریخت؟ چرا هنوز گروگان‌های خود را در غزه نمی‌یابید؟ و چگونه از دل همان حلقه‌ای که مدعی نابودی‌اش هستید، تاریک‌ترین روز تاریخ‌تان سر برآورد؟ این شکست خفت‌بار، نه تنها سند بی‌اعتباری ادعاهایتان، بلکه نماد فروپاشی طرح‌هایی‌ست که بر پایه غرور، کینه و توهم استوار شده بود، نه عقل و تدبیر.

هراس‌تان از برنامه هسته‌ای ایران، نه از خطر بمب، که از هیبتِ حقیقتی است که ستون‌های پوشالی قدرت‌تان را می‌لرزاند. شما که خود بر گنجینه‌ای از کلاهک‌های مرگبار تکیه زده‌اید، با چه رویی از صلح و نظارت سخن می‌گویید؟ ما بارها گفته‌ایم: سلاح هسته‌ای، در مکتب ما جایی ندارد؛ نه از سر ضعف، که از بلندای منطق، اخلاق و باور دینی.

پنداشته‌اید با ترور چند اندیشمند، یا پرواز چند هواپیما بر فراز آسمان‌مان، می‌توانید اراده این ملت را در هم شکنید؟ بدانید که در هر قطره خونی که ریخته‌اید، هزاران بذرِ بصیرت و ایستادگی کاشته‌اید. شما پیکرها را هدف گرفتید، اما از جان اندیشه و جوهر ایمان ناتوان مانده‌اید.

سخن از «انتخاب» رانده‌اید؛ اما ملتی که راه خویش را از مسیر خورشید انتخاب کرده، محتاج نسخه‌پیچی شما نیست. ما راه خود را برگزیده‌ایم: پایداری، حتی در تنهایی. و شما، که هر روز یک گام به سوی پرتگاه سقوط برمی‌دارید، چه سهمی از آینده خواهید داشت؟

گمان برده‌اید می‌توانید تا ابد با خون کودکان غزه، ستون‌های بقای خویش را نگاه دارید؟ رژیمی که نفسش به لوله تفنگ بند است، چگونه تاب فردایی بدون دود و باروت خواهد آورد؟ اگر خود را دانای میدان می‌دانید، چگونه نفهمیدید که شعله‌های خشم ملت‌های مظلوم، با بمباران خاموش نمی‌شود، بل‌که شعله‌ورتر می‌گردد؟

بروید و پیش از آنکه به دیگران اندرز دهید، کشورتان را که از درونِ در حال فروپاشی است نجات دهید. این‌جا، ایران است؛ سرزمینی که نامش با “شکوه تاریخ”، با “خون غیرت” و با “عقلانیت تمدن” عجین است. ما اگر بجنگیم، تمام‌قد خواهیم ایستاد؛ اگر صلح کنیم، با سرفرازی صلح خواهیم کرد؛ و اگر تهدید شوید، با واکنشی روبه‌رو خواهید شد که خاطره‌اش، در حافظه‌ی ژنرال‌های‌تان نخواهد گنجید.

اگر زبانِ گفت‌وگو را می‌فهمید، باید به‌سرعت از سرزمین‌های اشغالی عقب‌نشینی کنید و به حقوقِ مسلّمِ ملتِ مظلومِ فلسطین گردن نهید. اما اگر بر مسیرِ تجاوز و جنایت پای بفشارید، بدانید که “توفانِ خشمِ امت اسلامی” شما را به‌جایی خواهد راند که هیچ‌گاه در خیال‌های پریشان‌تان نیز نگنجیده است.

وَسَیَعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أیَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبون…
(و ستمگران به‌زودی خواهند دانست که به کجا بازگردانده خواهند شد.)
سجادی پناه

نویسنده
MAJID SAJADI
مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *