زمانی که اسرائیل تهدید را به وضعیتی دائمی و سایه جنگ را به بخشی از زندگی روزمره مردم تبدیل کرده است، دیگر نمیتوان با رویکردهای سنتی و معمول به حکمرانی ادامه داد؛ جامعه باید بپذیرد که زندگی در حالت آمادهباش، حالتی پایدار و جدید است. این واقعیت نیازمند بازتعریفی جدی در نقش دولت، ساختار امنیت ملی و زندگی روزمره مردم است. در چنین شرایطی، رئیسجمهور فقط یک مقام اجرایی نیست، بلکه رهبراجرایی ، نماد آرامش و نقطه اتکای روانی و اجتماعی کشور است؛ کسی که باید هم پیام اطمینانبخش بدهد و هم عمل کند.
او باید با صدایی استوار و مطمئن پیام ملی «میمانیم و میسازیم» را به همه برساند؛ شعاری دو کلمهای که – به پیشنهاد اینجانب تنظیم شده – میتواند پرچم وحدت، رمز مقاومت روانی و نقشه راهی برای ساخت آینده در دل تهدیدهای دائمی باشد. این جمله کوتاه، نه فقط شعار، بلکه روحیهای است که ملتی را در برابر فشارها حفظ میکند و به سوی فردایی قدرتمند هدایت مینماید.
ملت برای عبور از این شرایط نیازمند امید است؛ امیدی که باید از زبان رئیسجمهور، رسانهها، نهادهای فرهنگی و سیاستهای عادلانه به جامعه منتقل شود. رئیسجمهور باید فراتر از جناحبندیها، نقش پدر سیاسی کشور را ایفا کند؛ جایی که همه اقشار، صرفنظر از باور، قومیت یا طبقه اجتماعی، احساس تعلق و حمایت کنند. او با شفافیت، پاسخگویی، مبارزه جدی با فساد و حمایت از آزادیهای مشروع، باید اعتماد اجتماعی را بازسازی کند؛ چرا که اعتماد، نخستین سد در برابر فروپاشی ملی است.
یکی از اهداف حیاتی، حفظ تابآوری روانی جامعه است؛ اینکه مردم در برابر فشارها، اضطرابها و جنگ روایتها، تعادل روانی خود را حفظ کنند و از هم نپاشند. این هدف تنها با آموزش، دسترسی گسترده به خدمات سلامت روان، تقویت مهارتهای مقابله با استرس و حضور فعال مشاوران و روانشناسان در جامعه محقق میشود. همانطور که اسرائیل در دکترین امنیتی خود، فروپاشی روانی را هدف گرفته، ما باید آن را به نقطه قوت تبدیل کنیم.
بنابراین در سطح کلان، حکمرانی باید امنیتی-اجتماعی شود؛ یعنی تمرکز نه فقط بر ابزارهای نظامی بلکه بر مقاومت اجتماعی، انسجام ملی و حفظ پیوندهای انسانی. مقاومسازی زیرساختها، تضمین تداوم خدمات حیاتی در بحران، سرمایهگذاری در آموزش و فناوری، حمایت از اقشار آسیبپذیر، ترویج حس مسئولیت جمعی و تقویت همکاری، به اندازه سامانههای پدافند و تسلیحات پیشرفته اهمیت دارد.
جامعهای که قدرت یادگیری از گذشته، انطباق با واقعیتهای جدید و اراده ساخت آینده را داشته باشد، شکستناپذیر خواهد بود. چنین جامعهای در برابر هر تهدیدی – از جنگ فیزیکی تا فشار اقتصادی و حملات اطلاعاتی – نه تنها نمیپاشد، بلکه قویتر میشود. این معنای واقعی امنیت ملی در قرن بیستویکم است: ملتی که خودش را نگه میدارد، هیچگاه به فروپاشی نمی رسد.
دولت پزشکیان در شرایط تهدید دائمی ناگزیر به رویکرد امنیتمحور و تابآور است؛ رویکردی که دیپلماسی را سپر بازدارنده میبیند و اقتصاد، جامعه، رسانه و توان دفاعی را حلقههای زنجیره امنیت ملی تلقی میکند. سیاست خارجی باید بر پایه پیمانهای منطقهای عدم تجاوز، حفظ کانالهای ارتباطی برای مدیریت بحران، بهرهگیری از میانجیگریهای مؤثر و روایتسازی هوشمند در مجامع بینالمللی برای خنثیسازی تحریمها و فشار روانی باشد.
اقتصاد با تمرکز بر بومیسازی تولید، خودکفایی در غذا و دارو، تنوع صادرات، توسعه صنایع غیرنفتی و پدافند اقتصادی در برابر تحریمها، به ستون اصلی امنیت ملی تبدیل میشود.
از سوی دیگر، جامعهای که مهارت مقابله با بحران، سواد رسانهای، تابآوری روانی و انسجام ملی را تقویت کند، سرمایهای راهبردی در برابر جنگهای هیبریدی خواهد بود. دولت باید آموزش عمومی، گفتوگوی ملی، حمایت از نخبگان و اقشار آسیبپذیر و تقویت حس عدالت را در اولویت قرار دهد.
توان دفاعی کشور نیز باید با محوریت بازدارندگی هوشمند، توسعه فناوریهای بومی، آمادگی سایبری، پدافند غیرعامل و حفاظت از زیرساختهای حیاتی بهروز و ترکیبی شود.
اعتماد عمومی با شفافیت، مبارزه جدی با فساد، مشارکت نخبگان و تقویت رسانههای ملی بازسازی خواهد شد.
در مجموع، این دولت چارهای ندارد جز اینکه امنیت را از مسیر توسعه هوشمند، بازدارندگی فعال و حکمرانی مشروع و مشارکتی تأمین کند؛ چرا که تابآوری ملی خط مقدم دفاع در برابر تهدیدات نوین است.
بنابراین پیشنهاد حقیر به رئیسجمهور این است که : اگر تهدید دائمی شده، حکمرانی نیز باید پیوسته هوشمند، منعطف و مقاوم باشد؛ یا کابینه را با منطق تابآوری ملی سازماندهی کنید، یا در برابر واقعیتها، ناگزیر به تغییر آن شوید.
پیشنهاد شما به رئیسجمهور چیست؟
سجادی پناه