عاملان ترور کوچکترین ردپایی از خود بجای نگذاشتند و تنها نخبگان سیاسی بودند که آثار تخریب های گسترده او را درک می کردند هر چند که در آینده نه چندان دور پشت پرده این ترور هم برای مردم عزیزمان نمایان خواهد شد و تشت بی آبرویی آنها همانند گذشته از پشت بام بر زمین خواهد افتاد.
خواهد شد و تشت بی آبرویی آنها همانند گذشته از پشت بام بر زمین خواهد افتاد.
گروه سیاسی: دکتر مجید سجادی پناه، استاد دانشگاه و کارشناس حوزه فناوری اطلاعات، در یادداشت پیش رو به ترور شخصیتی حجت الاسلام پورمحمدی اشاره کرده و معتقد است: بعد از این فرآیند بی اعتبار سازی، قصد عاملان ترور بر این قرار گرفته که پورمحمدی را بطور کلی از سپهر سیاسی کشور حذف کنند تا در اذهان عمومی مردم نیز به فراموشی سپرده شود.
به گزارش بولتن نیوز، متن این یادداشت که به صورت اختصاصی در اختیار خبرنگار ما قرار گرفته، به شرح زیر است:
در دنیای پیشرفته امروز، ترور شخصیت با بی رحمی تمام تر به جای ترور فیزیکی به تمکین نشسته است. آنقدر این جرم وحشتناک، بیرحمانه و بازخوردش گسترده است که نمیتوان برای وقوع آن مجازاتی تعیین کرد. اما با این وجود، ترور شخصیت، جرمی است بیمجرم. اگرچه خونی بر زمین ریخته نمی شود، اما ارزشمند تر از خون، یعنی شخصیت و حرمت افرد مورد تعرض و حمله قرار می گیرد. نکته مذموم این است که در این جنگ نابرابر مسئولی که در نظام مورد این گونه ترور واقع می شود توان دفاع از خود را ندارد، چرا که وقتی موج شایعات و تبلیغات منفی علیه او به راه می افتد، او مجبور می شود، برای حفظ مصالح نظام، دین و کشورش – که برای او مجاهدت های بسیار کرده – تنها و تنها سکوت اختیار کند.
زمانی که عاملان ترور از حذف فیزیکی پورمحمدی ناامید شدند و یا اینکه نمی خواستند با شهادتش از او یک قهرمان ملی بسازند تا تبعیت پذیری محض او از ولایت فقیه به اسطوره ای در تاریخ کشور تبدیل شود. سعی کردند از طریق جنگ روانی و با استفاده از وسایل ارتباط جمعی، شخصیت مطرح و مؤثر او را به زیر ذرهبین بکشانند و از راه های، ارائه اطلاعات ساختگی و جعلی، مدرک سازی، شهادت دروغ، تحریف حقایق، او را ترور شخصیت نمایند.
هدف اساسی در ترور شخصیت ایشان، تسخیر افکار عمومی و تغییر نگرش و رفتار مردم، نسبت به او از طریق به تصویر کشیدن چهره ای ساختگی و دروغین بود. متاسفانه این ترور -که نافرجام هم نبود – باعث شد که افکار عمومی تحت تاثیر تبلیغات منفی عاملان ترور قرار گیرد، به گونه ای که حتی همکار سابق او (رئیس جمهور) در یک اقدام تعجب آور او را از کابینه حذف نمود و چشم خود را بر تمام اقدامات گسترده و البته پرهزینه او برای جذب آراء اصولگرایان معتدل در انتخابات 96 پوشاند و نسبت به سرنوشت او بی تفاوت ماند. هرچند که آن شهید نیازی به دیده شدن و حضور در کابینه نداشت سوابق او نشان داد بود که زمانی که صحبت از کیان انقلاب، نظام و اسلام پیش می آید او عاشقانه شمشیر می زند و هیچوقت خسارت های که به خودش در زمان حال و آینده وارد می گردد را به هیچ وجه در محاسباتش لحاظ نمی کند.
ماشین ترور پورمحمدی از 6 ماه مانده به انتخابات کلید خورد. کسانی که احتمال می دادند که شاید او همانند دوره قبل قصد حضور در انتخابات ریاست جمهوری را کرده باشد، آنچنان بی رحمانه به او حمله کردند و آنچنان شخصیت او را پاره پاره کردند که حتی خودش قادر به دفاع کردن از خود نبود، چرا که روح این بازی خطرناک را می شناخت و در پشت پرده، چهره دشمنان قسم خورده انقلاب را می دید که تمام قد برای براندازی نظام ایستاده بودند و او تنها و مظلومانه فریاد می زد “که من در زمین دشمن بازی نمی کنم” بنابراین هیچ دفاعی از خود نکرد، این هجمه ها بقدری فزونی پیدا کرد که نهایتا صدای بزرگان نظام را هم درآورد که برای آگاه سازی افکار عمومی یادآوری نمودند که نباید جای جلاد با شهید عوض شود.
“آلوده کردن اطلاعات” اسم رمز عاملان ترور آقای پورمحمدی بود هرجا که سخنی از سوابق درخشان او بود باید آلوده می شد تا مردم عکس آنرا باورکنند. همه می دانیم که برای تخریب و تضعیف شخصیت های پر نفوذ و تاثیرگذار، از فرمولی معین و شناخته شده درجهان استفاده می شود، اما بسیار جالب است که برای ایشان از بیشترین عناصر این فرمول استفاده شد و چنان ماهرانه این ابزارها بکارگرفته شد که عاملان ترور کوچکترین ردپایی از خود بجای نگذاشتند و تنها نخبگان سیاسی بودند که آثار تخریب های گسترده او را درک می کردند هر چند که در آینده نه چندان دور پشت پرده این ترور هم برای مردم عزیزمان نمایان خواهد شد و تشت بی آبرویی آنها همانند گذشته از پشت بام بر زمین خواهد افتاد. مگر خود آن شهید با تمام اعتقادش در مجلس در هنگام رای اعتماد برای وزارت دادگستری فریاد نمی زد که ان الله یدافع عن الذین آمنو …
بسیار جالب بود که پس از انتشار آن نوار صوتی مرحوم آقای منتظری بعد از 29 سال البته بدون تشریح جغرافیای اصل موضوع که به نظرم اسلحه این ترور شخصیت محسوب می شد و گلوله های بدبینی، شک و شبهه، برهم ریختن معادلات ذهنی و وارونه نشان دادن حقایق یکی پس از دیگری از آن اسحله شلیک شد و بر افکار عمومی که بعضا شرایط آن دوره را درک نکرده بودند نشست و آنها را آماده پذیرش اقدامی کرد که به هیچ وجه برای جامعه قابل پیش بینی نبود یعنی حذف فیزیکی پورمحمدی از کابینه.
پس از اطمینان از موفقیت آمیز بودن این ترور (همراه کردن افکار عمومی) بلافاصله منتشر کننده آن نوار از رئیس جمهور می خواهد که آقای پورمحمدی را از کابینه حذف نماید و بعد از آن که این توصیه به اقدام منتهی شد دیدید که چه بازتابی در رسانه های مهم جهان پیدا کرد، تا جای که تایمز اسرائیل، بی.بی.سی و وی.او.ای بلافاصله آن خبر را پوشش گسترده دادند و موفقیت خود و عواملشان را در این ترور بصورت تلویحی جشن و به کل جهان مخابره کردند.
در آن پروژه موفق آنها کاری کردند که ویژگی های مثبت پورمحمدی که اصلاً جایی برای تخریب نداشت، با دیده تردید نگریسته شد. و این طور القا گردید که با حضور چنین فردی در کابینه، خطرات زیادی دکترین دولت دوازدهم (برقرای ارتباط با جهانیان ) را تهدید می کند حال بعد از این پروژه “خطرسازی” که صورت گرفت، به طور طبیعی نوبت خطر زدایی فرا می رسد. یعنی با ایجاد این حس خطر (پورمحمدی عامل تهدید کننده تعامل با جهانیان است)، یک نوع خلایی بوجود می آید که عاملان ترور برای پر کردن آن، رئیس جمهور را وادار می کنند که به هیچ راهکاری جز حذف پورمحمدی از کابینه نیاندیشد زیرا که قبلا هم موفق شده بودند تصویری خوفناک و منفی در ذهن افکار عمومی جامعه بوجود بیاورند و آنها را در سناریوی حذف ایشان همراه خود و رئیس جمهور کنند . تصویری وارونه و ساختگی که با واقعیت هیچ ارتباطی معنی داری نداشت و تنها و تنها به میل عاملان ترور در ذهن مردم آفریده شده بود.
بعد از این فرآیند بی اعتبار سازی، قصد عاملان ترور بر این قرار گرفته که پورمحمدی را بطور کلی از سپهر سیاسی کشور حذف کنند تا در اذهان عمومی مردم نیز به فراموشی سپرده شود. مگر همین کار را با شهید بهشتی انجام ندادند. ترور شخصیت نادره دوران یعنی شهید بهشتی (قبل از شهادت او) به منظور حذف تاثیر گذاری آن اندیشمند بزرگ در عرصه خلق و تثبیت پایه های ماندگار نظام، مصداق بارز این قبیل ترورهای در دهه ۶۰ بود که امروز می بینیم با وسعت بیشتری برای حذف نیروهای انقلاب در دهه ۹۰ مجددا بکار گرفته شده است.
فراموش نکنیم که چنین ابزار های کثیفی یعنی تبدیل “قهرمان” به “ضد قهرمان” و تمرکز بر قهرمان شکنی ابزاری بود که در دست رژیم منحوس گذشته و منافقین بعد از او قرار داشت ولی متاسفانه امروز با فن آوری های نوین و با طول برد بیشتر و قدرت تخریب بالاتر باسازی شده و در دستان ضد انقلاب داخل و خارج قرار گرفته است.
آن مرد بی ادعا حتی مثل دیگران و احزاب و جناح ها مطالبه سهم از کابینه را نکرد با آنکه برخلاف دیگران هزینه بسیاری در راه استقرار این دولت پرداخت کرد به گونه ای که تندورهای اصول گرا در هنگام دفاع او از دولت واقعا انگشت به دهان حیران می ماندند.
سخنرانی های آتشین او در قالب دفاع تمام قد از دولت در بین اصولگرایان و نمازهای جمعه استان ها هیچگاه با پرتاب مهرو تسبیح و مخالفت همراه نشد چرا که جامعه مذهبی اصولگرا به او و حرفهایش اعتماد کامل داشتند نقش او در جذب آرای اصولگرایان معتدل در کنار شیخ نور در انتخابات 96 غیر قابل انکار است چرا که او حضور آقای روحانی اعتدال گرا را در قامت ریاست جمهوری برای حفظ نظام در شرایطی که خاورمیانه تبدیل به انبار باروتی شده و هر لحظه بن سلمان جوان ( مترسک ترامپ) بر طبل جنگ می کوبد اصلح و ضروری می دانست.
دفاعیات آقای پور محمدی (شهید ترور شخصیت) را در طی دولت یازدهم بیاد بیاورید که هیچکس از افراد کابینه حتی جرائت دفاع از آنها را نداشت و بقدری محکم و با پشتوانه آمار و اطلاعات صورت می گرفت که حتی کسی در باور کردن آن کوچکترین تردیدی به خود راه نمی داد.
۱_توافق هسته ای برگ زرینی در تاریخ انقلاب است و حمایت از تیم مذاکره کننده وظیفه هر ایرانی است
۲_ واکنش پورمحمدی به اتهام زنی قالیباف به دولت یازدهم: کار ایشان خلاف قانون و جرم مسلم بوده و قابل تعقیب است
۳_ قاچاق کالا در این دولت به ۱۲.۵ میلیارد دلار رسیده است؟!
۴_ ایران رتبه اول شتاب علمی دنیا را در دولت یازدهم کسب کرد؟!
۵_ نرخ رشد اقتصادی ایران سه برابر کشورهای منطقه است؟!
انتهای پیام/#