سجادی پناه 26 تیر 1404 - 12 ساعت پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0

سخنی از سر دغدغه با مقام معظم رهبری؛ نجات صدای انقلاب، ضرورتی استراتژیک

فرماندهی مقتدرانه و شجاعانه حضرت‌عالی در برابر ابرقدرت نظامی و رسانه‌ای چون ایالات متحده آمریکا و متحدانش، نه‌تنها نشانه‌ای از توان راهبردی نظام اسلامی در عرصه بازدارندگی سخت است، بلکه بیانگر ظرفیت کم‌نظیر مدیریت کلان در برابر جنگ‌های ترکیبی است. اکنون، با توجه به ورود دشمن به مرحله‌ای پیچیده‌تر از تقابل یعنی «جنگ شناختی»، انتظار می‌رود که همان اقتدار فرماندهی، در این عرصه نیز کماکان به‌طور مؤثر و شگفت انگیزی تکرار شود.

همان گونه که مستحضرید در جنگ شناختی، دشمن با هدف تغییر چارچوب فکری مردم و تحمیل رفتار دلخواه، ذهن و ادراک جامعه را هدف می‌گیرد؛ نبردی که مرز بین جنگ و صلح را محو کرده و بدون خشونت فیزیکی، می‌تواند جامعه را فلج کند. در این شرایط، صدا و سیما باید به‌عنوان خط مقدم مقابله با جنگ روانی و روایت‌های دشمن، بازآرایی شود. انقلاب اسلامی با مقاومت در برابر تهاجمات نظامی، اکنون در برابر جنگ رسانه‌ای غرب قرار دارد که هدفش تضعیف باورها و مشروعیت نظام است. نقش صدا و سیما فراتر از رسانه‌ای اطلاع‌رسان بوده و به عنصر حیاتی امنیت ملی تبدیل شده است که باید روایت‌های معتبر و اقناع‌کننده ارائه دهد و ذهن مخاطب را در برابر بمباران اطلاعاتی محافظت کند؛ اما ساختار فرسوده و در پی آن مدیریت ضعیف، این سازمان را به نقطه‌ضعف روایت رسمی نظام تبدیل کرده است.

در پی ناکامی رژیم صهیونیستی در مقابله با پیروزی موشکی ما، فرمانده پدافند هوایی این رژیم ، مسئولیت کامل شکست را پذیرفت و از مقام خود کنار گذاشته شد آنهم در شرایط جنگی نه تنها با یک کشور بلکه با چند کشور به صورت همزمان. این در حالی است که در کشور ما، به‌دلیل ضعف فرهنگ استعفا، مسئولیت تصمیمات کلان و تغییرات مدیریتی در اثر ناکارامدی به‌طور طبیعی متوجه لایه‌های عالی نظام می‌شود. اگر حضرتعالی استدلال‌های ارائه‌شده سرباز خود را قابل تأمل می‌دانید، درخواست می‌شود دستور اصلاح در ساختار و مدیریت سازمان صدا و سیما را صادر فرمایید تا این نهاد مهم، جایگاه راهبردی خود را در خط مقدم جنگ شناختی بازیابد و به ابزار مؤثر قدرت نرم جمهوری اسلامی در برابر جنگ ترکیبی دشمن تبدیل شود

تقدم تغییر ساختار نسبت به تغییر رئیس سازمان
مشکلات اصلی صدا و سیما فراتر از تغییر مدیران فردی است و ریشه در مسائل ساختاری عمیق‌تری دارد که باید در اولویت قرار گیرد. تجربه نشان می‌دهد که تغییرات مکرر در رأس این سازمان، بدون اصلاحات بنیادین، نتوانسته است تحول واقعی ایجاد کند. با وجود هشت رئیس مختلف و افزایش بودجه در دهه اخیر، عملکرد صدا و سیما بهبود قابل توجهی نداشته است. رئیس پیشین سازمان نیز تأکید کرده که الگوی ناکارآمد قبلی همچنان ادامه دارد. این بحران نشان می‌دهد که مشکل اصلی نه در رهبری فردی، بلکه در ساختار، مأموریت و وابستگی‌های به عوامل بیرونی سازمان ریشه دارد. در حال حاضر، صدا و سیما بیش از آنکه نقش یک رسانه ملی مستقل را ایفا کند، شبیه به رسانه‌ای در نقش “روابط‌عمومی نظام و دولت” عمل می‌کند. بنابراین، تا زمانی که استقلال تحریریه بازتعریف نشود، مداخلات بیرونی کاهش نیابد و مأموریت رسانه‌ای آن متحول نگردد، حتی مدیران شایسته نیز نمی‌توانند از تکرار ناکارآمدی جلوگیری کنند. به همین دلیل، اصلاحات ساختاری بر تغییرات مدیریتی ارجحیت دارد و پیشنهاد می شود در صدر اقدامات قرار گیرد.

پیامد این ناکارآمدی ساختاری، بروز یک بحران جدی‌تر است: بحران اعتماد عمومی. صدا و سیما با وجود برخورداری از امکانات گسترده، نتوانسته جایگاه خود را به‌عنوان مرجع اطلاع‌رسانی حفظ کند و در بزنگاه‌های حساس، مخاطبان را به سوی منابع فرامتنی و حتی رسانه‌های معارض سوق می‌دهد. این پدیده، حاکی از شکاف عمیق در توان اقناع مخاطب است و در شرایطی که جنگ شناختی به‌عنوان میدان نبرد ذهن‌ها جریان دارد، این بی‌اعتمادی به رسانه ملی، به‌مثابه یک ضعف راهبردی در خط دفاع نرم کشور محسوب می‌شود.
ازاین‌رو، بازتعریف صدا و سیما صرفاً به‌عنوان یک ابزار تبلیغاتی کافی نیست، بلکه باید آن را به‌عنوان میدان‌دار جنگ نرم و مرجع روایت ملی بازسازی کرد؛ نهادی که بتواند انسجام اجتماعی را تقویت کند. زیرا مخاطبان امروز فعال، آگاه و نقادند و در صورت عدم اقناع، به سرعت به منابع جایگزین روی می‌آورند. کاهش اعتماد، افت مخاطب و ناتوانی در هدایت افکار عمومی، سه چالش کلیدی این سازمان هستند که مستقیماً ناشی از فقدان استقلال تحریریه، مداخلات سازمان‌های بیرونی و تعریف آن به‌عنوان «روابط‌عمومی نظام» است. رسانه‌ای که به جای اطلاع‌رسانی بی‌طرفانه، به کنترل روایت‌ها بسنده می‌کند، دیر یا زود قدرت اقناع خود را از دست خواهد داد و شکست خواهد خورد. گرایش روزافزون مردم به رسانه‌های معارض، گواه روشن همین روند نگران‌کننده است.

نقش برجسته صدا و سیما در نبرد روایت‌های ملی اخیر
هر چند که شرط انصاف است که عملکرد صدا و سیما در نبرد ترکیبی اخیر با نقش «رسانه تاب‌آور» و «روایت‌ساز ملی» قدردانی و تشکر کرد ولی بسیاری آن را بخشی از سامانه پدافندی کشور قلمداد کردند که تنها اخبار امنیتی و سیاسی را خیلی دقیق پوشش داد. با این حال، کاهش عمومی اعتماد به این رسانه و وابستگی مقطعی مردم به آن در شرایط بحرانی -به‌واسطه احساسات ملی‌گرایانه و نقد سوگیرانه رسانه‌های خارجی- تصویری متناقض ایجاد کرده است و  این موفقیت‌های گذرا بیشتر ناشی از عوامل خارجی و هیجانات موقت است تا اعتبار ذاتی صدا و سیما، و بدون تقویت ساختاری و نهادی، پایه‌ای شکننده برای اثربخشی بلندمدت در جنگ شناختی خواهد بود.

نقش عوامل درون سازمانی و بیروی سازمانی در ناکارآمدی صدا و سیما
عملکرد صدا و سیما تحت تأثیر مجموعه‌ای از چالش‌های داخلی و خارجی قرار دارد که بر هم تأثیرگذارند. وابستگی مالی این سازمان به بودجه دولتی، استقلال آن را محدود کرده و توانایی نظارت مستقل بر عملکرد دولت را کاهش داده است. علاوه بر این، نهادهای بیرونی و تصمیم‌گیرنده، مواضع تحریریه را در موضوعات حساس مانند برجام، انتخابات و بحران‌های اجتماعی تعیین می‌کنند.
از سوی دیگر، چالش‌های داخلی نیز مزید بر علت شده است؛ عقب‌ماندگی تکنولوژیک باعث کاهش سرعت سازگاری با تحولات رسانه‌ای و افزایش هزینه‌های فنی شده است. سیاست سخت‌گیرانه در پخش اخبار که فقط به انتشار اخبار «مشخص و دقیق» محدود می‌شود، بسیاری از خبرهای مهم کنار گذاشته و مخاطبان را کاهش داده است. همچنین کمبود رویکرد مخاطب‌محوری و مقاومت در برابر نقد حرفه‌ای، اعتماد عمومی را بیش از پیش تضعیف کرده است.
ساختار سازمانی حجیم با بیش از ۵۰ هزار کارمند نیز موجب پیچیدگی مدیریت و کاهش کارآمدی شده است. این مجموعه چالش‌ها به‌صورت ترکیبی، نه تنها ضعف مدیریتی، بلکه موانع ساختاری و عملیاتی عمیق را شکل داده و عامل اصلی ناکارآمدی صدا و سیما است.

راهکارهای عملیاتی برای ارتقای صدا و سیما:
بازتعریف مأموریت و ساختار حکمرانی:
تبدیل صدا و سیما از رسانه دولتی به رسانه‌ای عمومی با هدف خدمت به منافع مردم از طریق اطلاع‌رسانی، آموزش و سرگرمی بی‌طرفانه، که نیازمند بازنگری قانونی و عملیاتی است.
افزایش استقلال تحریریه: رهایی از دخالت‌های بیرونی با تدوین دستورالعمل‌های شفاف و الزام‌آور برای تضمین دقت، بی‌طرفی و عدالت در محتوا.
اصلاح نهادهای نظارتی: ایجاد ساختاری مستقل با اختیارات واقعی به جای شورای نظارت فعلی برای ارزیابی عملکرد رسانه و مطالبه پاسخگویی، همراه با سامانه‌های شفاف رسیدگی به شکایات مردمی.
نوسازی عملیاتی و محتوایی: سرمایه‌گذاری در فناوری‌های نوین، جذب نیروی انسانی متخصص و تحول در تولید و ارائه محتوا، با تمرکز بر خلاصه‌سازی، روایت جذاب، گفت‌وگو، مناظره و تنوع موضوعات.
ارتقای سواد رسانه‌ای عمومی: تقویت عقلانیت انتقادی مخاطبان از طریق آموزش عمومی به‌ویژه در مدارس، تا مخاطب توان تحلیل و انتخاب روایت صحیح را داشته باشد.
تغییر در سازوکارهای مالی و پاسخگویی: کاهش وابستگی به بودجه دولتی از طریق درآمدهای ترکیبی مانند حق اشتراک و تبلیغات و ایجاد سامانه‌ای جامع و بی‌طرف برای دریافت و پاسخ‌گویی به نظرات و شکایات مردم.
نهادینه‌سازی فرهنگ پاسخگویی: پذیرش مسئولیت در مدیریت به‌عنوان الگویی کلان، مشابه برکناری فرمانده پدافند رژیم صهیونیستی پس از ناکامی، که باید در صدا و سیما و سایر سازمان های دیگر نیز اجرا شود.
در نهایت، تجربه ثابت کرده است که تغییر صرف در ریاست سازمان، بدون اصلاحات عمیق ساختاری، نمی‌تواند تحولی واقعی در عملکرد صدا و سیما ایجاد کند. اما اگر ابتدا ساختار این سازمان متناسب با نیازهای روز و مأموریت‌های انقلابی بازتعریف شود و سپس مدیری همسو با این ساختار نوین منصوب گردد، آن‌گاه می‌توان امیدوار بود که صدا و سیما به جایگاه شایسته خود به‌عنوان رسانه‌ای در تراز انقلاب اسلامی دست یابد..



 
 

نویسنده
MAJID SAJADI
مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *