امروز اشغال غزه در کابینه رژیم صهیونیستی تصویب شد. غزه، این زخم کهنه بر پیکر تاریخ، امروز دوباره در برابر چکمههای اشغالگر میایستد. تصمیم کابینه امنیتی اسرائیل برای اشغال و کنترل کامل این شهر، عملیات نظامی نیست، بیانیهای از جنون قدرت است.
اشغال غزه یعنی ورود به جنگی که پایانش را نه ژنرالها میدانند و نه سیاستمداران. شهری که هر کوچهاش، هر دیوارش، حافظهای از مقاومت دارد، امروز به میدان جنگی بدل میشود که تونلهایش، دیوارهایش و دلهای مردمش سنگرهایی شکستناپذیرند. این نبرد، جنگی چریکی و فرسایشی خواهد شد که نه تنها ارتش اشغالگر، که غیرنظامیان بیپناه را به کام خون و خاکستر میکشد و در چنین میدانی، جنایت جنگی نه یک احتمال، که یک سرنوشت محتوم است.
این تصمیم همچون سنگی که به پنجره شیشهای دیپلماسی پرتاب میشود، اسرائیل را در انزوای عمیقتر فرو خواهد برد و حتی پایتختهای غربی را در موقعیتی قرار میدهد که حمایتشان به بهای رسوایی سیاسی تمام شود.
غزه امروز تنها یک جغرافیا نیست؛ قلب تپنده یک ملت است که در محاصره، هنوز میتپد. اشغال نظامی، با تراکم جمعیت و فقدان زیرساخت، به معنای قطع نان، آب، دارو و امید است. بیمارستانها و مدارس در صف ویرانی خواهند ایستاد، کودکان در آوارگی و وحشت بزرگ خواهند شد، و امدادرسانی، در سایه دود و خون، به افسانهای دور بدل میشود.
این تصمیم، نسل آینده را نه با کتاب و بازی، که با خشم، انتقام و آمادگی برای جنگ تغذیه خواهد کرد؛ نسلی که زخم خود را فراموش نخواهد کرد و خشونت علیه اسرائیل، حامیان غربیاش و آمریکا را نه فقط تکرار، که تشدید خواهد کرد.
اسرائیل گمان میکند با اشغال غزه، امنیت میخرد، اما تاریخ گواهی میدهد که اشغال، نه امنیت میآورد و نه پیروزی؛ تنها کینهای میکارد که روزی، دروکنندگانش را بیرحمانه درو خواهد کرد. این تصمیم نه پایان جنگ، که آغاز فصلی خونینتر است؛ فصلی که جهان را دوباره در برابر سؤال همیشگی قرار میدهد: در برابر جنایت، سکوت خواهیم کرد یا شهادت خواهیم داد؟