رهبری سال گذشته دستور داد صد مدیر نخبه تربیت شوند. صد حکمران، صد گوهر برای فردا، برای آینده. اما دولت سقف را شکست. هزار شد. هزار بیریشه، هزار بیتعریف، هزار که کیفیت را بلعید و کمیت را عَلَم کرد. هنر دولت همین است؛ هنر تحریف، هنر لوس کردن، هنر بیارزشسازی.
مدیرانی که خود شایسته نیستند، شایسته نمیپرورند. معلم بیسواد شاگرد باسواد نمیسازد. پایه سست است، سقف فرو میریزد. یک سال گذشت، از تیر تا مرداد، از وعده تا واقعیت. کجاست گزارش؟ کجاست فهرست؟ کجاست کارنامه؟ نه نامی، نه نشانی، نه اثری. فقط کاغذ، فقط جلسه، فقط مصاحبه.
مردم در تنگنای نان، در تنگنای مسکن، در تنگنای کار و دولت سرگرم وعده هزار مدیر. نه مدیر، که سراب. نه حکمران، که شعار. پروژهای که میتوانست آغاز تحول باشد، به پوستهای توخالی بدل شد، به نمادی بیجان، به برگ دیگری در دفتر قطور کاغذبازیهای این سرزمین.
پروژه هزار مدیر امروز در گردابی از ابهام و ناکارآمدی دست و پا میزند. هزار نام، اما حتی یک نقشه روشن نه. هزار وعده، اما حتی یک سنجه عینی نه. زمان ایستادن است، زمان بازگشت به خویشتن، زمان تبدیل این هیاهوی پوچ به حرکتی ژرف و پایدار.
کیفیت را فدای کمیت نکنید. صد مدیر نخبه با چنگ و دندان بهتر از هزار نام پراکنده است. مدلهای جهانی از “اِنا” فرانسه تا آکسفورد انگلستان فریاد میزنند: نخبهپروری، نه انبوهسازی. بگذارید این پروژه بوستانی باشد برای پرورش درختان تناور، نه بیابانی از بوتههای بیثمر.
شایستگی را تعریف کنید، وگرنه هر جریانی آن را به میل خود میپیچد. مدل شایستگی ستون فقرات فراموششده است. تحلیل داده، نوآوری، اخلاق حرفهای، زبان مشترک مدیران فردا باید باشد، نه الفبای کهنه رابطه، جناح و رانت.
ارزیابی را از پستوی رفاقتها به میدان علم بیاورید. مراکز ارزیابی آزمایشگاه سنجش مدیریتاند. روانشناسان، نخبگان مدیریتی، شبیهسازیهای مدیریتی، آزمونهای پتانسیل، بازخورد ۳۶۰ درجه، سلاح ما در نبرد با کهنهپرستیاند.
آموزش را از حافظهمحوری به میدان عمل بکشانید. زمان مکاتبات ادبی و سخنرانیهای کلیشهای گذشته است. مدیر فردا باید در آتش بحرانهای واقعی گداخته شود. گردش شغلی، پروژههای عینی، منتورینگ نخبگان، کلاسهای درس جدید هستند.
پروژه را از گروگانگیری جناحها برهانید. معیارهای سیاسی را دور بریزید. کمیتهای مستقل از دانشگاهیان و نخبگان غیرسیاسی گزینش را به دوش کشد. شفافیت، گمشده همیشگی مدیریت ایرانی، نخستین درس این پروژه باشد.
جوانگرایی را از شعار به استراتژی تبدیل کنید. خط لولهای از استعدادهای جوان از بخشداریها تا وزارتخانهها امتداد یابد. این نسل دیجیتالی، فرزندان انقلاب اطلاعاتی، خون تازه در رگهای فرسوده نظام اداری جاری سازند.
پروژه را از چرخه مرگبار دولتمحوری نجات دهید. با هر تغییر دولت، طرحهای مدیریتی به گورستان تجربههای ناتمام پیوستهاند. این بار متفاوت عمل کنید؛ نهادی مستقل، مصوبهای دائمی، حرکتی فراجناحی.
شفافیت، شفافیت، شفافیت. داشبورد عمومی، گزارشهای دورهای، پاسخگویی رسانهای. مردم حق دارند بدانند سرمایهشان چگونه هزینه میشود.
این پروژه میتواند طلوعی باشد یا غروبی دیگر. انتخاب با شماست؛ هزار برگ پریشان یا صد میوه رسیده. راه روشن است: کیفیت به جای کمیت، شایستهسالاری به جای جناحبازی، عمل به جای شعار. امروز روز تصمیم است، فردا بسیار دیر است.
https://fesadnews.ir/?p=3889