دیروز ۱۶ آذر، روز دانشجو، حضور قریب به اتفاق مسئولان در دانشگاهها با واکنش و اعتراض بخشی از بدنه دانشجویی همراه بود؛ رخدادی که شاید برای عدهای غیرمنتظره جلوه کرد، اما در منطق تاریخی و تجربه جهانی دانشگاهها قابل پیشبینی است. دانشگاه در بسیاری از کشورهای جهان نخستین جایی است که «صدا» از آن بلند میشود؛ مکانی که نه فقط کلاس و درس، بلکه آغازگاه گفتوگو، نقد و حتی تغییرات اجتماعی است.
۱) اعتراضات دانشجویی؛ دانشگاه همیشه زودتر از جامعه میفهمد
تجربه بینالمللی نشان میدهد که اعتراضات دانشجویی اغلب چهار خصوصیت کلیدی دارند:
یک – سرعت درک و واکنش
دانشجویان بهسبب دسترسی به منابع علمی و ارتباطات جهانی، تغییرات را زودتر لمس میکنند و سریعتر واکنش نشان میدهند. در آمریکا، اروپا، شرق آسیا و آمریکای لاتین، بسیاری از تحولات اجتماعی از محیط دانشگاه آغاز شده و سپس به جامعه سرریز کرده است.
دو – استقلال از قدرت و منافع اقتصادی
دانشجویان نه ذینفع سیاسیاند و نه صاحب رانت. این استقلال نسبی، جسارت بیان را افزایش میدهد و امکان نقد بیپرده را فراهم میکند.
سه – ماهیت ارزشی اعتراضات
در فرانسه، کرهجنوبی، اسپانیا و ترکییه، محور اصلی مطالبات دانشجویی اخلاق، عدالت آموزشی، مقابله با فساد و کیفیت حکمرانی است؛ کمتر نزاع بر سر سیاستِ قدرت، بیشتر دغدغه اصول و ارزشهای اجتماعی.
چهار – دانشگاه بهعنوان «سیستم هشدار زودهنگام»
در علوم حکمرانی، صدای دانشجویان نشانه نخستین بروز نارضایتیهای عمیق است؛ یعنی پیش از آنکه جامعه دچار تنش شود، دانشگاه زنگ خطر را به صدا درمیآورد.
۲) اعتراضات اساتید؛ وقتی سقف دانشگاه به لرزه در می آید
اگر صدای دانشجویان جرقه باشد، اعتراض اساتید شعلهای است که عمق و جهت میدهد. تجربه جهانی ثابت کرده که اعتراض استادان بسیار کمتر، اما به دلائل زیر مؤثرتر و ساختاریتر است.
یک – ورود عقلانیت رسمی به میدان
اساتید زمانی اعتراض میکنند که مسئله را ریشهدار بدانند. این پیام روشنی دارد: مشکل سطحی نیست، به ساختار بازمیگردد.
دو – کمصدا، اما پرفشار و اثرگذار
در بریتانیا، آلمان و کانادا، همین اعتراضات محدود توانسته مسیر بودجهگذاری و سیاستگذاری را تغییر دهد.
سه – قدرت روایتسازی و اقناع اجتماعی
استاد معترض، فقط مطالبهگر نیست؛ تبیینکننده است. او روایت میسازد و اعتراض را به زبان عمومی قابل فهم تبدیل میکند.
چهار – نشانه کاهش سرمایه اعتماد
در جامعهشناسی، اعتراض دانشگاهیان علامت افت اعتماد نخبگانی به ساختار حکمرانی است؛ جایی که لایه فکری جامعه دچار تردید میشود.
۳) فرصتی که اگر نگیریم، به شکاف تبدیل میشود
پس از جنگ ۱۲ روزه، جامعه ما شاهد نوعی انسجام بی سابقه بود؛ سرمایهای که میتوانست آغازگر گفتوگویی تازه میان دولنمردان، دانشگاه و روشنفکران باشد. اما این فرصت بهقدر کافی جدی گرفته نشد، گفتوگویی شکل نگرفت و پاسخ روشن به تردیدها داده نشد.
اکنون دانشگاه ـ دانشجو و استاد ـ از همان نقطهای سخن میگوید که در جهان معمولاً نقطه آغاز اصلاحات است: فاصله میان فهم دانشگاهی و تصمیمسازی رسمی.
امروز صدای دانشگاه این است:
«ما شنیده نمیشویم.»
و اینبار فقط دانشجو نیست؛
صدای استاد نیز برخاسته است.
این یعنی موضوع جدیتر از یک نارضایتی مقطعی است.
اما فرصت همچنان باقی است. اگر مسائل دانشگاهی ریشهای تحلیل و دقیق پاسخ داده شود، دانشگاه میتواند بهجای منتقد، شریک اصلاح در کنار دولت باشد؛ زیرا اعتبار و توان اقناع اجتماعی دارد.
مسیر پیشرو
اکنون در برابر ما دو انتخاب روشن قرار دارد:
اگر گفتوگوی مستقیم، محترمانه و مسئلهمحور با دانشگاه برقرار شود،
اگر شنیدن جایگزین نادیدهگرفتن شود،
اگر بهجای کنترل صدا، مسئله حل گردد،
دانشگاه از «هشداردهنده» به موتور اصلاح و بازسازی سرمایه اجتماعی تبدیل خواهد شد.
اما اگر این فرصت از دست برود،
دانشگاه که باید کارخانه تولید آینده باشد،
به شاخص شکاف اجتماعی تبدیل میشود؛
و تجربه جهانی نشان داده است:
وقتی دانشگاه احساس کند شنیده نمیشود،
جامعه بهزودی در همان مسیر حرکت خواهد کرد.