روزی فریاد «مرگ بر آمریکا» نشانه استقلال سیاسی بود؛ امروز اما، جهان در برابر نوعی دیگر از سلطه ایستاده است یعنی سلطهای بیصدا، بیپرچم و بیسرباز، اما عمیقتر از هر اشغال نظامی: استعمار شناختی. آنجا که مرزهای کشورها با تانک شکسته نمیشود، بلکه با «الگوریتم» و «داده» فتح میگردد.
۱۳ آبان فقط یادآور تسخیر سفارت نیست؛ بلکه یادآور لحظهای است که ملت ایران تصمیم گرفت دیگران برایش تصمیم نگیرند. اما نیمقرن بعد، در عصر هوش مصنوعی، تصمیمگیری انسانها دیگر از خیابانهای سیاست به لایههای پنهان داده و الگوریتم منتقل شده است. استقلال سیاسی اگر در قرن بیستم معنای «حذف سفیر» داشت، امروز معنایش «شناخت استعمارگر نامرئی» است.
الگوریتمهای هوش مصنوعی، به ظاهر ابزارهای بیطرف فناوریاند، اما در باطن همان نقشی را ایفا میکنند که روزگاری خبرگزاریها، شبکههای تبلیغاتی و اتاقهای فکر غربی داشتند: مهندسی افکار عمومی جهانی. آنها تصمیم میگیرند چه ببینیم، چه بخوانیم، و حتی چه باور کنیم. اگر در گذشته استعمارگر برای تصرف خاک ارتش میفرستاد، امروز برای تسخیر ذهن، فقط کافی است یک پست ویروسی را در شبکهها منتشر کند.
این جنگ دیگر جنگ تانک و تفنگ نیست؛ جنگ «درک» است. پلتفرمها میدان نبردند، و کاربران، سربازانی ناآگاه در جبهه ادراک. هر کلیک، هر لایک، و هر توقف چندثانیهای روی یک ویدیو، خوراکی است برای الگوریتمی که از ما نسخه روانی میسازد و بعد همان نسخه را علیه خودمان به کار میگیرد. این یعنی استعمار جدید؛ استعمار هوش.
اما پشت این فناوری بیچهره، همان قدرت قدیمی ایستاده است: آمریکایی که در قرن گذشته بیش از ۸۰ کودتا را در سراسر جهان سازمان داد. واشنگتن امروز دیگر نمیخواهد چهرهاش را با سیاستهای خشن و اشغال نظامی مخدوش کند؛ او میخواهد با لبخند دموکراسی و شعار آزادی، همان هدف را با ابزارهای نرم شناختی دنبال کند. کودتای جدید آمریکا، نه با تفنگ، بلکه با فید و الگوریتم انجام میشود یعنی با کمترین هزینه، بیشترین دستاورد، و در عین حال حفظ مشروعیت جهانی.
از انتخابات آمریکا تا بحرانهای خاورمیانه، از ناآرامیهای اجتماعی تا موجهای مصنوعی در فضای مجازی، ردپای هوش مصنوعی را میتوان دید؛ همان سربازان بیچهرهای که از عمق دادهها برمیخیزند تا ملتها را به سمتی خاص سوق دهند. امروز اگر ملتی در برابر این نفوذ دیجیتال بیپناه باشد، یعنی دروازههای ذهن خود را گشوده است بیآنکه متوجه شود دشمن از آن عبور کرده است.
ما روزی استقلال را در نفت و خاک و پرچم میجستیم، اما امروز باید آن را در حوزه ادراک بازتعریف کنیم. استقلال قرن بیستویکم یعنی حاکمیت بر ذهن. و کشوری که دادههایش در سرورهای بیگتکهای آمریکایی ذخیره میشود، حتی اگر سفارت دشمن را تعطیل کند، باز دروازههای فکریاش باز است.
۱۳ آبان امروز باید از «استقلال سیاسی» فراتر رود و به «استقلال شناختی» تبدیل شود؛ یعنی ملتها خودشان بفهمند، تحلیل کنند و تصمیم بگیرند — نه اینکه خوراک فکریشان را از فیلترهای هوش مصنوعی بگیرند. هر کاربری که بیهیچ تأملی آنچه را الگوریتم پیشنهاد میکند میپذیرد، در واقع امضای تسلیم دیجیتال خود را زده است.
بنابراین در جهان هوش مصنوعی، استعمار دیگر چکمه نمیپوشد، بلکه «کُد» مینویسد. استقلال نیز دیگر با شعار حفظ نمیشود، بلکه با سواد داده، خودآگاهی شناختی، و مقاومت در برابر مهندسی ادراک معنا مییابد.۱۳ آبان آینده، روزی خواهد بود که ملتها نه علیه اشغال خاک، بلکه علیه اشغال ذهن برخیزند. و آن روز، شاید فریاد «مرگ بر آمریکا» جای خود را به ندایی دیگر بدهد:«زنده باد ذهنِ آزاد.»