سازمان منافقین بر این باور است که تنها راه سرنگونی جمهوری اسلامی، ضربهای خارجی همچون جنگ یا بمباران است. از همین رو، با هر قدرتی که در تقابل نظامی با ایران قرار گیرد، آماده همکاری است. این راهبرد، با شعار محوری «دشمنِ دشمن من، دوست من است»، به هسته فکری و عملیاتی سازمان تبدیل شده است.
با تکیه بر سابقه سازمان در ترور و خرابکاری، بهویژه در دهه ۱۳۶۰، منافقین در جریان جنگ ۱۲ روزه نیز نقش فعالی ایفا کردند و ظرفیتهای اطلاعاتی و عملیاتی خود را در اختیار اسرائیل قرار دادند. در رأس اقدامات آنها، ترور فرماندهان نظامی و دانشمندان هستهای قرار داشت تا با ایجاد اخلال در زنجیره فرماندهی و تهدید زیرساختهای علمی و دفاعی، توان بازدارندگی ایران را تضعیف نمایند.
آنها بهدرستی میدانستند که حذف چهرههای کلیدی میتواند به بحران تصمیمگیری در میدان جنگ منجر شده، روحیه نیروها را در هم شکند و روند عملیات دفاعی را مختل کند. در حوزه علمی نیز هدف آنها از ترور دانشمندان و مهندسان، توقف روند توسعه فناوری هستهای و ایجاد ترس در میان نخبگان بود.
ترورهای موفق در مناطق حساس نهتنها فضای امنیتی کشور را متزلزل میسازد، بلکه با افزایش حس ناامنی عمومی، منابع امنیتی را درگیر و دولت را در وضعیت تدافعی قرار میدهد.
*همکاری اطلاعاتی منافقین و موساد: از جمعآوری داده تا اجرای ترور*
منافقین با تکیه بر شبکههای پنهانی خود، اعم از سلولهای خفته یا نیروهای تازه جذبشده، به شناسایی دقیق اهداف اقدام کردند. آنها اطلاعات مربوط به محل سکونت، تردد و تدابیر حفاظتی افراد را جمعآوری کرده و این دادهها را با اطلاعات دریافتی از اسرائیل تکمیل نمودند.
در این فرایند، اسرائیل نقش پشتیبان اصلی را ایفا می کرد؛ از تأمین اطلاعات ماهوارهای و سیگنالی گرفته تا ارائه ابزارهای ترور و آموزشهای فنی برای اجرای عملیاتهای دقیق و هدفمند.
در کنار اقدامات میدانی، منافقین با استفاده از رسانهها و شبکههای اجتماعی خود، به راهاندازی جنگ روانی علیه جمهوری اسلامی پرداختند. انتشار اخبار تحریفشده و تحلیلهای جهتدار با هدف دامنزدن به نارضایتی عمومی، تضعیف روحیه مردم و تحریک به خشونت، بهویژه در شرایط بحران، بخشی از راهبرد تبلیغاتی و روانی مستمر آنان تلقی می شود.
شواهد همکاری با سرویسهای اطلاعاتی خارجی
مستندات متعدد، از جمله اعترافات اعضای بازداشتشده و کشف شبکههای جاسوسی، حکایت از همکاری گسترده منافقین با سرویسهای اطلاعاتی خارجی، بهویژه موساد دارد. اسناد منتشرشده، از جمله گزارشهای ویکیلیکس، نیز این ارتباطات را تأیید میکنند.
نمونه بارز این همکاری، افشای تأسیسات هستهای نطنز و اراک در کنفرانس خبری سال ۲۰۰۲ در واشنگتن بود؛ اطلاعاتی که مشخص شد ابتدا توسط موساد به منافقین منتقل شده و زمینهساز فشارهای بینالمللی بر ایران گردید.
منافقین همچنین با فعالیت گسترده در مجامع بینالمللی و کنگرههای غربی، به لابیگری برای تشدید فشارها و حتی اقدام نظامی علیه ایران میپردازند.
علاوه بر این، در دوران جنگ ایران و عراق، حمایت میلیارد دلاری و تسلیحاتی صدام حسین از این گروه و بهرهگیری از آنان بهعنوان نیروی نیابتی، نشان از آمادگی تاریخی منافقین برای همکاری با هر دشمن ایران دارد.
همکاری سازمان مجاهدین و اسرائیل را میتوان در دو بخش اصلی خلاصه کرد:
۱. توانمندی اطلاعاتی و سایبری:
منافقین با بهرهگیری از شبکههای نفوذ و تجربههای پیشین، اطلاعات انسانی مهمی مانند موقعیت نیروها، انبارهای تسلیحاتی و وضعیت روحی مقامات را جمعآوری میکنند. همچنین در سالهای اخیر تواناییهایی در حوزه نفوذ سایبری و شنود کسب کردهاند. اسرائیل با استفاده از ظرفیتهای موساد و امان، این اطلاعات را با دادههای ماهوارهای و سیگنالی تلفیق و تحلیل کرده و اطلاعات استراتژیک درباره جبههها و نقاط ضعف نظامی ایران را به منافقین ارائه میدهد تا عملیات آنها همسو با اهداف راهبردی اسرائیل باشد.
۲. خرابکاری و براندازی داخلی:
منافقین با هدف تضعیف جبهه داخلی، به زیرساختهای حیاتی مانند نیروگاهها و پالایشگاهها حمله میکنند، مقامات کلیدی را ترور میکنند و با سازماندهی اعتراضات و شورشها، دولت را درگیر بحرانهای امنیتی میسازند. اسرائیل با تأمین لجستیک، سلاح، آموزش فنی و اطلاعات هدفمند، این اقدامات را تسهیل میکند و همزمان با عملیات میدانی، جنگ روانی گستردهای را از طریق رسانههای بینالمللی برای کاهش روحیه ملی ایران دنبال میکند.
زندان اوین بهمثابه نقطه کلیدی در استراتژی براندازی سازمان منافقین
در چارچوب عملیاتهای ترکیبی سازمان منافقین و اسرائیل، حمله به زندان اوین را میتوان در همین راستا تحلیل کرد. در جریان عملیات فروغ جاویدان، منافقین بهوضوح روی آزادسازی زندانیان حساب ویژهای باز کرده بودند تا از آنان بهعنوان نیروی پشتیبان شورش داخلی و تقویت جبهه خود در تهران و دیگر شهرهای بزرگ استفاده کنند. از این دیدگاه، زندانها بهویژه زندانهای استراتژیکی مثل اوین، نه تنها محل نگهداری نیروهایشان، بلکه نقاط حساس امنیتی برای برهم زدن ثبات داخلی به شمار میروند.
اگر امروزه حملات موشکی به زندان اوین رخ داد، این اقدام را میتوان ادامه همان دکترین عملیات همزمان شهری و میدانی سازمان دانست. این سناریو نشان میدهد که هدف اصلی، ایجاد اختلال در کنترل حاکمیتی و آزادسازی مهرههای عملیاتی است، درست همان هدفی که در سال ۱۳۶۷ برنامهریزی و دنبال میشد.
بنابراین شاید هیچ دلیلی قویتر از وضعیت کنونی برای توجیه اقدام قاطع امام خمینی در سال ۶۷ وجود نداشته باشد؛ اکنون زمان آن فرا رسیده است که با همان صلابت گذشته، با این تهدید سازمانیافته مقابله کنیم. شرایط کاملاً روشن و شواهد فراهم است، اما نیازمند مجریان ولایتمدار و جسوری هستیم که مانند گذشته، با قاطعیت به محاکمه و برخورد جدی بپردازند تا امنیت کشور و ثبات داخلی تضمین شود.
سجادی پناه