اگر جمهوری اسلامی ایران حتی برای یکبار از توانایی خود در مسدودسازی تنگه هرمز – بهمدت محدود و تاکتیکی، در بازهای حداکثر ۱۰ روزه – بهره میگرفت، طرف متجاوز ناچار به بازنگری در محاسبات خود و عقبنشینی از مواضع خصمانه میشد. در چنین سناریویی، کشورهای متأثر از بحران انرژی، از جمله چین، روسیه، هند و اتحادیه اروپا که افزایش شدید قیمت نفت منافع اقتصادیشان را تهدید میکند، بهسرعت وارد میدان شده و با فشار دیپلماتیک، خواستار توقف فوری درگیریها و برقراری آتشبس میشدند.
در این شرایط، بهجای آنکه آمریکا – به عنوان یکی از طرفهای جنگ و عامل اصلی بیثباتی – پیشنهاددهنده آتشبس باشد و کشور را وارد وضعیت فرسایشیِ نه جنگ و نه صلح نماید، این شورای امنیت سازمان ملل متحد بود که با اجماع بینالمللی، قطعنامهای الزامآور برای توقف درگیریها صادر میکرد. چنین قطعنامهای از نظر حقوقی و سیاسی، تعهدآورتر و الزامآورتر از پیشنهاد یکجانبه واشنگتن بوده و اجرای آن با نظارت نهادهای بینالمللی همراه می شد.
همچنین، جمهوری اسلامی ایران میتوانست در این چارچوب، اعلام کند عبور کامل و ایمن کشتیها از تنگه هرمز، تنها در صورت توقف کامل تجاوزات نظامی و پایبندی همهجانبه به قطعنامه شورای امنیت، ممکن خواهد بود.
سجادی پناه