در جهانی که قدرت نظامی بر قواعد حقوق بینالملل چیره شود، اصول بنیادین منشور ملل متحد به حاشیه رانده میشود و دولتهای نیرومند میتوانند بدون پاسخگویی، دست به اقدامات یکجانبه و خلاف قانون بزنند. این روند، مشروعیت نظم بینالمللی را زیر سؤال میبرد و امنیت جمعی را به خطر میاندازد.
نمونه روشن این وضعیت، حمله نظامی آمریکا و اسرائیل به تأسیسات هستهای ایران است؛ اقدامی که بدون حمله مسلحانه یا تهدید فوری از سوی ایران صورت گرفت و آشکارا اصل «عدم توسل به زور» را نقض کرد. این حمله، نهتنها مبنای حقوقی نداشت، بلکه با توسل به تفسیری خطرناک از مفهوم دفاع پیشدستانه، راه را برای بیقانونی در روابط بینالملل هموار ساخت. پیام آن روشن است: در جهانی که قدرت حرف اول را میزند، قانون قربانی میشود.
حال اگر ایالات متحده و متحدانش بدون مجوز شورای امنیت به کشوری مستقل حمله کنند، با چه منطقی میتوان از چین خواست که به تایوان حمله نکند؟ این تناقضات، اعتبار حقوق بینالملل را نزد قدرتهای نوظهور از بین میبرد و زمینه را برای بازگشت به منطق رقابت ژئوپلیتیکی و توازن قوا مهیا میسازد.
بیتفاوتی جامعه جهانی در برابر این نقضهای آشکار، دیگر قدرتها را نیز جسورتر خواهد کرد. همانطور که روسیه در اوکراین، امریکا و اسراییل در ایران اقدام کردند، چین نیز میتواند از همین مسیر بهرهبرداری کند و نظم جهانی را به نفع خود بازتعریف نماید!!!!؟؟؟؟
در این میان، یک پرسش اساسی باقی میماند: آیا مشروعیت دادن به دفاع پیشدستانهی یکجانبه، بدون تهدید واقعی، بهمعنای پایان حقوق بینالملل نیست؟ و آیا این روند، در نهایت ما را به جهانی نمیکشاند که نه قانون، بلکه زور و سلطه در آن حاکم است؟
بنابراین تنها راه برای کشورمان، در چنین دنیایی قدرتمند شدن است.
سجادی پناه