شاید با توجه به انبوه شواهد مستند و انکارناپذیر، دیگر جایی برای تردید در اصالت تاریخی هولوکاست باقی نمانده باشد: از اسناد بر جایمانده از رژیم نازی گرفته تا شهادت بازماندگان و حتی برخی از عاملان آن، شواهد فیزیکی مانند اردوگاههای مرگ و کار اجباری، گزارشهای نیروهای متفقین (آمریکا، شوروی، بریتانیا و فرانسه) و نیز تحقیقات گسترده تاریخی و دانشگاهی. حتی اگر درباره آمار قربانیان – مانند رقم شش میلیون یهودی – اختلافنظرهایی وجود داشته باشد، در اصل وقوع این فاجعه تردیدی نیست و اجماع جهانی بر آن استوار است. به همین دلیل، انکار هولوکاست نه تنها عملی غیراخلاقی، بلکه در بسیاری از کشورها رفتاری مجرمانه تلقی میشود؛ این انکار نه از سر سانسور، بلکه بهخاطر پاسداری از حقیقت و مصونیت جامعه جهانی از تکرار آن فاجعه و پاسداری از این اصل ماندگار است که: حفظ یاد هولوکاست برای جلوگیری از تکرار آن ضروری است.
اما این پیام مهم نباید منحصر به یک قوم یا یک دوره زمانی خاص بماند. شعار «هرگز نباید تکرار شود» باید برای وجدان جمعی بشریت هشداری سراسری باشد. یادآوری هولوکاست زمانی واقعاً معنا پیدا میکند که همزمان آگاهی و حساسیت جهانی را نسبت به هر نوع نسل کشی، نژادپرستی و خشونت پراکنی در هر نقطه از جهان حفظ نماید.
اما پرسشی تلخ که امروز مطرح می شود این است: آیا آنچه در غزه در حال وقوع است، بازتولید همان فاجعه در قالبی نوین نیست؟ وقایع جاری در غزه با تلخی و زشتی خود نشان میدهد که این درس بزرگ تاریخی به فراموشی سپرده شده است. در غزه، تاریکی هایی دیده میشود که شباهتهای بسیار نگران کننده ای با مولفه های کلیدی هولوکاست دارند:
1- کشتار هدفمند و سیستماتیک غیرنظامیان: همانند هولوکاست که هدف آن نابودی یک گروه جمعیتی بود، در غزه نیز تعداد بیسابقهای از غیرنظامیان، از جمله بیش از ۱۸,۵۰۰ کودک، کشته شدهاند. تخریب گسترده مناطق مسکونی، بیمارستانها و مدارس، فراتر از یک درگیری نظامی متعارف است و به نظر میرسد هدف، غیرقابل سکونت کردن سرزمین و از بین بردن امکان حیات برای جمعیتی خاص است. این رویکرد، یادآور کشتار سازمانیافته و هدفمند برای نابودی یک قوم است.
۲. محاصره، گرسنگی و سلب حق حیات: غزه سالهاست تحت محاصره شدید قرار دارد و در ماههای اخیر، این محاصره به شکل بیسابقهای تشدید شده است. ممانعت از ورود آب، غذا، دارو و سوخت به شکلی سیستماتیک، منجر به قحطی، شیوع بیماری و مرگ و میر گسترده ناشی از سوءتغذیه شده است. این استفاده از گرسنگی و محرومیت از نیازهای اولیه به عنوان سلاح جنگی، پژواک همان استراتژیهایی است که در اردوگاههای مرگ و گتوهای هولوکاست برای تضعیف و نابودی قربانیان به کار گرفته میشد.
3- کوچ اجباری و سلب مالکیت: جمعیت غزه بارها مجبور به کوچ اجباری از خانهها و شهرهای خود شدهاند، بدون آنکه پناهگاه یا امکانات کافی برای زندگی داشته باشند. این آوارگی گسترده و از دست دادن خانه و دارایی، شباهت زیادی به اخراج و راندن یهودیان از سرزمینها و اموالشان در دوران نازی دارد. هدف، خالی کردن زمین و تغییر ترکیب جمعیتی یک منطقه است
4 – زبان و نیت (انسانزدایی): استفاده از ادبیاتی که فلسطینیها را “حیوانات انساننما” توصیف میکند، عمیقاً نگرانکننده است. این زبان انسانزدایی، همانند آنچه نازیها در مورد یهودیان به کار میبردند، زمینه را برای اعمال خشونتهای بیرحمانه فراهم میکند و از نظر حقوق بینالملل، میتواند نشانهای از نیت نسلکشی باشد که در پرونده آفریقای جنوبی علیه اسرائیل در دیوان بینالمللی دادگستری نیز مطرح شده است.
5- سکوت یا انفعال جامعه بینالمللی: همانطور که در زمان هولوکاست، قدرتهای جهانی در ابتدا نسبت به ابعاد فاجعه بیتفاوت یا کماثر بودند، امروز نیز سکوت یا عدم اقدام قاطع برخی نهادها و دولتهای بینالمللی در برابر آنچه در غزه میگذرد، این ترس را تقویت میکند که تاریخ در حال تکرار شدن است.
در نهایت، یاد هولوکاست نباید تنها به یادبودی برای گذشته محدود شود، بلکه باید به سلاحی تبدیل شود برای جلوگیری از فجایع آینده. اگر امروز، در غزه شاهد تکرار الگوهای شناخته شده ای چون کشتار سیستماتیک، محاصره، کوچ اجباری و انسان زدایی هستیم، هر سکوت و انفعالی به معنای همدستی در این فاجعه بزرگ خواهد بود. تکرار تاریخ زمانی اتفاق می افتد که دنیا در مقابل ظلم و جنایت، زبان درکام بگیرد و دست بر زمین بگذارد. بنابراین وظیفه جهانیان است که بیدار بمانند، یاد بگیرند و هرگونه بذر نفرت و خشونت را هرچه سریعتر ریشه کن نمایند.
سجادی پناه