در دنیای امروز، یک جمله ساده میتواند مرزهای دیپلماسی را جابهجا کند. بازنشر بخشی از مصاحبه قدیمی علی مطهری توسط دونالد ترامپ، صرفاً یک اقدام رسانهای نبود؛ بلکه قطعهای از پازل جنگ روایتها بود. سیاستمداری سابق در تهران، سخنی عادی بر زبان میآورد، و رئیسجمهور آمریکا آن را به سندی علیه ایران بدل میکند. این همان «دیپلماسی توییتری» است که میتواند بهمراتب از یک حمله نظامی پرهزینهتر باشد.
مطهری کوشید خود را «فرد عادی» معرفی کند؛ اما آیا یک نایبرئیس سابق مجلس میتواند چنین ادعایی داشته باشد؟ پاسخ روشن است: نه. در بازی ژئوپلیتیک، سیاستمداران هرگز بازنشسته نمیشوند؛ آنها حتی پس از خروج از قدرت، در قامت «منبع مشروعیت خارجی» مصرف میشوند.
ترامپ که استاد مصادره بهمطلوب رسانهای است، دقیقاً همین کار را کرد: یک جمله داخلی را به حربهای بینالمللی تبدیل نمود. این همان تکنیک «تأییدگری بیرونی» است؛ جایی که دشمن، روایت ما را با زبان خودمان علیه ما به کار میگیرد.
پیام روشن است:
سیاستمداران پیشین باید بدانند هر کلمهشان حکم مین رسانهای دارد. ورود بیمحابا به پروندههایی چون هستهای یا دفاعی، همانند قدمزدن در میدان مین است؛ خطا، نه فقط دامان گوینده، بلکه امنیت ملی را میگیرد. عطش دیدهشدن در رسانهها نباید آب در آسیاب دشمن بریزد.
این ماجرا یک هشدار است: در دنیای امروز، مرز میان «خصوصی» و «رسمی» از میان رفته است. هر سیاستمدار سابق، خواه بخواهد خواه نخواهد، سفیر ناخواسته کشورش است. و اگر هوشیار نباشد، ناخواسته سرباز دشمن خواهد شد.
این همان درسی است که بازنشر ترامپ به ما میدهد: در جنگ روایتها، سکوت هوشمندانه گاه از هزاران سخن پرطمطراق ملیتر است.