عیسی کلانتری، وزیر اسبق کشاورزی در دولتهای میرحسین موسوی، هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی و همچنین رئیس پیشین سازمان محیط زیست در دولت روحانی، در مصاحبهای انتقادی با سایت «انتخاب» اظهار داشت:
«آبی که میخواهند برای اصفهان از دریا بیاورند، سالانه بیش از ۴۰۰ میلیون دلار هزینه دارد؛ آنوقت همین آب را میخواهند برای کشاورزی استفاده کنند، در حالی که ارزش کل تولیدات زراعی اصفهان تنها ۱۵۰ میلیون دلار است. این یک سیاست آبی نیست، بلکه یک فاجعه اقتصادی است.»
با توجه به سوابق علمی و اجرایی کلانتری- دارای مدرک کارشناسی ارشد و دکتری از ایالات متحده آمریکا در حوزههای مرتبط با کشاورزی و منابع طبیعی – و همچنین سوابق مدیریتی بلندمدت در سطح عالی کشور، این پرسش مطرح میشود: آیا ایشان واقعاً از اهداف صنعتی این پروژه بیخبر استو صرفا به اهداف مبهم آن در حوزه کشاورزی بسنده کرده است؟
بیاید با هم نگاهی به این پروژه عظیم بیاندازیم:
این پروژه یکی از بزرگترین طرحهای زیرساختی ایران در حوزه مدیریت منابع آب است که با هدف تأمین آب پایدار برای استانهای مرکزی و شرقی کشور طراحی شده است.
ویژگیهای اصلی این پروژه:
مبدأ: سواحل سیریک، استان هرمزگان
مسیر: عبور از استانهای هرمزگان، کرمان، یزد و اصفهان
طول خط انتقال: حدود ۹۸۰ کیلومتر (فاز اول: ۷۸۰ کیلومتر از سیرجان تا اصفهان)
ظرفیت انتقال:
فاز اول: ۲۰۰ میلیون مترمکعب در سال
ظرفیت نهایی: ۴۰۰ میلیون مترمکعب در سال
نوع مصرف: در مرحله اول، آب برای صنایع بزرگ ازجمله فولاد مبارکه، ذوبآهن و پالایشگاه اصفهان استفاده میشود، با هدف کاهش برداشت از زایندهرود و آزادسازی منابع داخلی برای کشاورزی و شرب.
پیشرفت پروژه: تا اردیبهشت ۱۴۰۴، فاز نخست پروژه ۹۰٪ پیشرفت فیزیکی داشته است و بهرهبرداری کامل آن تا پایان تابستان پیشبینی میشود.
سوال مهم اینجاست که آیا این آب شیرینشده برای کشاورزی مناسب است؟ همه می دانیم که شیرینسازی آب دریا بسیار پرهزینه و انرژیبر است (بخصوص انرژی برق برای پمپازها). معمولا این نوع آب ها برای مصارف شرب یا صنعتی کاربرد دارد و از نظر فنی نیز برای کشاورزی سنتی بر روی زمین های روباز مناسب نیست، زیرا فاقد املاح معدنی مفید برای گیاهان است وحتی ممکن است ناخالصیهای مضری نیز برای خاک ایجاد نماید.
از سوی دیگر برای تولید یک کیلوگرم گندم حدود ۱۵۰۰ لیتر آب نیاز است. اگر این آب از دریا شیرینسازی شده باشد، هزینه تمامشده تولید گندم بسیار بیشتر از ارزش بازار آن خواهد بود. کشاورزی سنتی نمیتواند هزینههای بالای آب شیرین را توجیه کند و ناچارا وابسته به یارانههای سنگین دولتی خواهد شد. بنابراین بازده اقتصادی پایین در کشاورزی، ارمغان این سیاست خواهد بود اگر و فقط اگر برای چنین هدفی برنامه ریزی شده باشد
سایر کشورهای دنیا چه تجربه ای در این زمینه دارند ؟ نزدیکترین کشور از نظر اقلیمی به ما که این سیاست را پیاده کرده است عربستان سعودی است
عربستان بزرگترین تولیدکننده آبشیرین در جهان است.بیش از ۵۰٪ آب شهری عربستان از طریق شیرینسازی تأمین میشود.اما این آب را تقریباً هیچگاه برای کشاورزی سنتی استفاده نمیکند چون:هزینه هر مترمکعب آب شیرین تا ۱ تا ۳ دلار میرسد. مسلماً کشاورزی سنتی (مثل گندم و جو) این هزینه را بازگشت نمیدهد.
عربستان پس از تجربهی گران و شکستخورده کشاورزی با آبهای گرانقیمت، کلاً مسیر را عوض کرد. این کشور اکنون:کشاورزی آببر را محدود کرده و آب شیرینشده را فقط برای مصارف حیاتی و با بهرهوری بالا استفاده میکندو غذا را وارد میکند تا آب را حفظ نماید
امارات متحده عربی مثال دیگری در این زمینه است این کشور یکی از خشکترین کشورهای جهان است و از نظر اقلیم شباهت زیادی با مناطق مرکزی ایران (مثل اصفهان) دارد. اما روش این کشور در تأمین آب و کشاورزی تفاوتهای چشمگیر با ایران دارد.
امارات بیش از ۹۵٪ آب مصرفی شهری را از طریق شیرینسازی آب دریا تأمین میکند ، کشاورزی سنتی بهشدت محدود شده و به سمت کشت گلخانهای و فناورانه رفته است.
بخشی از نیاز غذایی را از طریق سرمایهگذاری در زمینهای کشاورزی خارج از کشور نظیر آفریقا، پاکستان و حتی اروپای شرقی تأمین میکند
بنابراین هیچیک از این کشورها، با وجود سرمایههای کلان و فناوری پیشرفته، آب شیرینشده را برای کشاورزی سنتی هرگز استفاده نمیکنند.
راهحل های جایگزین نیز در این زمینه وجود دارد نظیر :
۱. بازیافت فاضلاب:
برخی کشورهای خاورمیانه با بازیافت بیش از ۸۵٪ فاضلاب شهری، از آن در کشاورزی استفاده میکند. این روش نهتنها ارزانتر، بلکه از نظر تغذیه خاک نیز مؤثرتر است.
۲. بهینهسازی الگوی مصرف و کشت:
اصلاح روشهای آبیاری، ترویج کشاورزی گلخانهای و تمرکز بر گیاهان کممصرف.
۳. جابهجایی صنایع آببر: انتقال صنایع بزرگ به نزدیکی منابع آبی مانند جنوب کشور، بهجا انتقال پرهزینهی آب به مرکز ایران.
بسیار طبیعی است بدون اصلاح ساختار مصرف، اصلاح الگوی گشت ، و سرمایهگذاری در فناوریهای کمهزینهتر، این پروژه میتواند بهجای راهحل، خود به بخشی از بحران منابع آب و انرژی در ایران تبدل شود.
اما نباید فراموش کرد که تناقض بین تجربه و مواضع اخیر آقای کلانتری در دورههای طولانی مسئولیت طولانی خود، بهویژه در زمان وزارت کشاورزی، خود بخشی از سیاستگذاریهایی بود که امروز آنها را «بیراهه» و «فاجعه» میخواند. اگر سیاستهای آبی ایران در 46 سال گذشته اشتباه بودهاند، نقش ایشان به عنوان یکی از چهرههای کلیدی این سالها قابل چشمپوشی نیست. و از سوی دیگر غفلت آقای کلانتری از واقعیتهای امروز صنعتی کشور نیز تعجب برانگیز است زیرا اصفهان یک قطب صنعتی حیاتی برای کشور است. آیا توقف یا محدودسازی این صنایع به دلیل کمبود آب، هزینهای کمتر از انتقال آن برای کشور ایجاد خواهد کرد؟ سکوت ایشان در اینباره، اعتراض و نقد او را یکسویه و ناقص جلوه میدهد.
سجادی پناه