سجادی پناه 13 آبان 1404 - 4 ساعت پیش زمان تقریبی مطالعه: 1 دقیقه
کپی شد!
0

آقای لاریجانی؛ انسجام ملی سرمایه‌ای شده که مصرف نمی‌شود!

در سیاست، بعضی واژه‌ها آن‌قدر تکرار می‌شوند که از معنا تهی می‌شوند. یکی از آن‌ها «انسجام ملی» است.
سیاستمداران ما همیشه از آن حرف می‌زنند، گاه با چهره‌ای نگران، گاه با لحنی پدرانه، اما کمتر کسی می‌پرسد با آن چه کرده‌ایم. ما در ایران، نه یک بار، که چندین‌بار صاحب انسجام ملی شدیم؛ انسجامی که می‌توانست موتور توسعه باشد، اما هر بار به یک قاب نمادین تقلیل یافت، به شعاری زیبا در دهان سیاستمداران، به تصویری از وحدت که فقط برای روزهای بحران زنده است و بعد، در آرشیو سخنرانی‌ها دفن می‌شود.

بعد از جنگ ایران و عراق، کشور در موقعیتی بی‌نظیر قرار داشت. جامعه خسته بود، اما متحد. مردمی که هشت سال از جان خود گذشته بودند، آماده بودند کشور را از نو بسازند. انرژی اجتماعی در اوج بود، اعتماد عمومی برقرار، و روحیه‌ی ملی در بالاترین سطح خود. اما سیاستمداران ما ـ برخلاف آلمان پس از جنگ جهانی دوم ـ هیچ سازوکاری برای ترجمه‌ی این احساس ملی به برنامه توسعه طراحی نکردند. انسجام را پاس داشتند، اما آن را نهادینه نکردند. ما انسجام را جشن گرفتیم، اما از آن کار نکشیدیم. در واقع، در ایران، انسجام ملی همیشه نماد بوده، نه نهاد؛ یک احساس جمعی بی‌تدوام که به‌جای آن‌که در ساختارهای مدیریتی و اقتصادی ته‌نشین شود، در فضاهای احساسی و شعاری تبخیر شد.

آلمان بعد از جنگ جهانی دوم، همه‌چیز را باخته بود: خاک، غرور، صنعت، و حتی ایمان به آینده. اما چیزی داشت که از ویرانی نجاتش داد؛ انسجام. آن‌ها این انسجام را مثل سوخت خامی که باید پالایش شود، به جریان کار و نظم و برنامه تزریق کردند. از دل ویرانی، کارخانه ساختند. از دل شرم، اراده‌ی ملی زاده شد. دولت با مردم وارد قرارداد اعتماد شد، آموزش فنی محور توسعه قرار گرفت، و حس جمعی مسئولیت، موتور رشد شد. نتیجه آن شد که در کمتر از دو دهه، آلمان از ویرانه‌ای سوخته به قدرت صنعتی اروپا بدل گشت. این همان لحظه‌ای است که ما هم در اختیار داشتیم، اما بلد نبودیم از آن عبور کنیم.

یعنی ما بعد از جنگ هشت ساله، می‌توانستیم بازسازی را به برنامه ملی بدل کنیم، اما سیاستمداران ما انسجام را با هیجان اشتباه گرفتند. آنان تصور کردند وحدت، خود به خود دوام می‌آورد. در حالی‌که انسجام اگر به نهاد تبدیل نشود، مثل آب میان انگشتان می‌لغزد. ما از دل پیروزی به تفرقه بازگشتیم، چون انسجام را ابزار دیدیم، نه سرمایه.

امروز، پس از جنگ ۱۲روزه نیز، باز هم همان حس مشترک در ایران و منطقه زنده شده است؛ نوعی هم‌سرنوشتی، نوعی غیرت جمعی. مردم دوباره حس کرده‌اند که در برابر ظلم، یک‌صدا هستند. این انسجام، از جنس ایمان و وجدان است، نه سیاست. اما تجربه تاریخی ما می‌گوید که اگر این انرژی در مدار سیاست و توسعه قرار نگیرد، دوباره به حس زودگذر بدل می‌شود. انسجامی که فقط در روزهای بحران زنده باشد، در روزهای بازسازی می‌میرد.

در این میان، آقای لاریجانی از خطر از دست رفتن انسجام ملی سخن می‌گوید. اما شاید مسئله، از بین رفتن انسجام نباشد، مسئله اصلی بلاتکلیف بودن آن است. ما همیشه نگران حفظش بوده‌ایم، ولی هرگز نگران کارایی‌اش نبودیم. انسجام برای ما بیشتر شبیه یک عکس یادگاری بود تا یک ابزار کار. سیاستمداران ما می‌ترسند که مردم از هم جدا شوند، اما هرگز نمی‌پرسند این مردمِ به‌هم‌پیوسته، در خدمت چه برنامه‌ای باید باشند؟ «انسجام ملی» اگر فقط برای روز خطر باشد، به مُسکن اجتماعی تبدیل می‌شود، نه موتور توسعه.

در واقع، انسجام در ایران انرژی خام است؛ قوی، اما بی‌کاربرد. ما انسجام تولید می‌کنیم، اما نمی‌توانیم آن را به سیاست مؤثر یا نهاد پایدار تبدیل کنیم. انسجام در سطح مردم به وجود می‌آید، در سطح سیاست از بین می‌رود. در حالی‌که در آلمان، همان انرژی جمعی به آموزش، به قانون، به صنعت و نظم تبدیل شد. ما وحدت را احساس می‌کنیم، اما پالایش نمی‌کنیم.

آقای لاریجانی، انسجام ملی را نباید پاس داشت و از آن ترسید؛ باید از آن کار کشید. انسجام مثل بنزین است: اگر در باک توسعه ریخته نشود، تبخیر می‌شود. شما نگران از دست رفتن آن نباشید، نگران از دست ندادن فرصت‌هایش باشید. این سرمایه وقتی خطرناک می‌شود که فقط درباره‌اش حرف بزنیم، نه اینکه با آن کاری کنیم.

مطمئن باشید که اگر انسجام ملی، به نهاد تبدیل نشود، به خاطره بدل خواهد شد. ما چندین بار متحد شدیم ولی خیلی زود تنها شدیم. و تا وقتی یاد نگیریم که وحدت را به برنامه ترجمه کنیم، هر انسجام تازه، مقدمه‌ی پراکندگی تازه خواهد بود. این سرنوشت کشوری است که همیشه سوخت دارد، اما هیچ‌کس بلد نیست موتور توسعه آنرا روشن کند.

نویسنده
MAJID SAJADI
مطالب مرتبط
نظرات

دیدگاهتان را بنویسید!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *