اگرچه تصویب قطعنامه علیه کشورمان در شورای حکام تقریباً قطعی است، اما هنوز سرنوشت ارجاع پرونده به شورای امنیت یا فعالسازی مکانیزم ماشه در هالهای از ابهام قرار دارد. در این میانه، کشورمان و غرب هر دو با بهرهگیری از مدل رفتاری «فشار و تشویق»، در حال مهندسی موقعیت خود در این بازی دیپلماتیک پرریسک هستند.
استراتژی «هویج و چماق» نوعی الگوی رفتارسازی است که با تلفیق فشار (چماق) و مشوق (هویج)، سعی در تغییر رفتار طرف مقابل دارد. این رویکرد در سیاست بینالملل بهعنوان ابزاری مؤثر برای مدیریت بحرانها و تعامل با بازیگران غیرهمسو شناخته میشود. تجربههای بینالمللی حاکی از آناند که کارآمدی این راهبرد، وابسته به ایجاد توازن دقیق میان ابزارهای فشار و انگیزههای واقعی برای همکاری است.
۱. توافق هستهای ایران (برجام– مرحله اول)
چماق: تحریمهای شدید اقتصادی که اقتصاد ایران را با فشار سنگینی مواجه کرد.
هویج: وعده لغو تحریمها، بازگشت به بازار جهانی، جذب سرمایهگذاری خارجی و خروج از انزوای سیاسی.
نتیجه: این سیاست ترکیبی موجب شد ایران به پای میز مذاکره بیاید و محدودیتهایی را در برنامه هستهای خود بپذیرد؛ اقدامی که به کاهش تنشها و جلوگیری از بحران هستهای منجر شد و فضای نسبی آرامش در روابط کشورمان و غرب ایجاد کرد.
۲. برنامه کاهش تسلیحات هستهای بین آمریکا و روسیه
چماق: تهدید به تشدید رقابت تسلیحاتی و اعمال تحریمهای متقابل.
هویج: توافقنامههای کاهش تسلیحات، همکاریهای امنیتی و لغو برخی تحریمها.
نتیجه: امضای معاهدات مهمی مانند «استارت» که منجر به کاهش تعداد کلاهکهای هستهای و مهار روند مسابقه تسلیحاتی شد.
۳. روند صلح در ایرلند شمالی (توافق جمعه نیک)
چماق: تهدید به تداوم خشونتها و اعمال فشارهای امنیتی.
هویج: وعده بهبود شرایط اقتصادی، افزایش خودمختاری محلی و مشارکت سیاسی گروههای مختلف.
نتیجه: توافق تاریخی سال ۱۹۹۸ که موجب کاهش چشمگیر خشونتها و آغاز فرآیند صلحی پایدار در منطقه شد.
۴. مذاکرات آفریقای جنوبی و جنبش ضدآپارتاید
چماق: تحریمهای بینالمللی، فشارهای اقتصادی و تهدید به انزوای جهانی.
هویج: وعده پایان نظام آپارتاید، بازگشت به جامعه بینالمللی و تضمین حقوق سیاسی برای همه.
نتیجه: فروپاشی رژیم آپارتاید و آغاز دوران جدیدی از دموکراسی در آفریقای جنوبی.
تجربههای بینالمللی نشان میدهند که بهرهگیری هوشمندانه و متوازن از استراتژی «هویج و چماق» میتواند ابزاری مؤثر برای مدیریت بحرانها، کاهش تنشها و دستیابی به توافقات پایدار باشد. در پرونده هستهای ایران ، این الگو بهطور گسترده از سوی هر دو طرف – ایران و کشورهای غربی به رهبری ایالات متحده- به شرح به کار گرفته شده است.
۱. افزایش فشارهای دیپلماتیک و فضای تنشآلود بینالمللی
چماق: کشورهای اروپایی و آمریکا با تصویب قطعنامههایی در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی، خواستار شفافسازی بیشتر کشورمان شدهاند و مسیر افزایش فشارهای بینالمللی را هموار کردهاند.
هویج: در عین حال، این کشورها کانال مذاکره را باز نگه داشتهاند. چنانچه ایران سطح همکاری با آژانس را افزایش داده و غنیسازی را کاهش دهد، احتمال کاهش فشارها و حصول به توافق جدید وجود دارد.
۲. واکنش کشورمان و سناریوهای متقابل
چماق: ایران تهدید کرده در پاسخ به فشارهای بیشتر، سطح غنیسازی اورانیوم را بالا برده، سانتریفیوژهای پیشرفته را فعال خواهد کرد و همکاری خود با آژانس را محدود میسازد.
هویج: همزمان، کشورمان تأکید دارد که مسیر مذاکره همچنان باز است؛ بهشرط آنکه فشارهای خارجی کاهش یافته و زمینه گفتوگوی برابر فراهم شود.
۳. سناریوهای آینده: از شورای حکام تا شورای امنیت
چماق: در صورت شکست مسیر دیپلماتیک، احتمال ارجاع پرونده کشورمان به شورای امنیت و اعمال تحریمهای جدید کاملاً محتمل است.
هویج: با این حال، کشورهای غربی همچنان فرصت همکاری را باز گذاشتهاند و در صورت افزایش شفافیت و تعامل از سوی ایران ، میتوان از این مسیر پرهیز کرد.
۴. مکانیزم ماشه؛ ابزار تهدید یا اهرم فشار؟
چماق: فعالسازی مکانیزم ماشه میتواند تحریمهای بینالمللی را بهصورت خودکار بازگرداند و فشار اقتصادی مضاعفی بر کشورمان وارد کند.
هویج: در صورتی که ایران به تعهدات پیشین بازگردد، احتمال دارد کشورهای غربی از فعالسازی این ابزار صرفنظر کنند و مسیر مذاکره را ادامه دهند.
بنابراین در حال حاضر، طرفهای غربی با بهرهگیری از تهدید تحریم، فشار دیپلماتیک و ابزارهای شورای حکام (چماق)، کشورمان را به تغییر رفتار ترغیب میکنند؛ در حالی که پیشنهاد مذاکره و کاهش تحریمها (هویج) همچنان بر میز باقی است. از سوی دیگر، ایران نیز با تهدید به تشدید فعالیتهای هستهای و کاهش همکاری با آژانس (چماق)، تلاش دارد توازن را حفظ کند، در حالی که آمادگی خود را برای بازگشت به مسیر دیپلماسی (هویج) مشروط به کاهش فشارها اعلام کرده است.
در نهایت، هر دو طرف درگیر یک بازی پیچیده فشار و امتیازگیری هستند؛ اما مسیر دیپلماتیک همچنان باز است و آینده آن به تصمیمهای سیاسی، میزان انعطاف و اراده واقعی برای توافق بستگی دارد.
بهدنبال بهکارگیری فشرده و همزمان فشار و تشویق از سوی طرفهای غربی، سه سناریوی اصلی در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی درباره پرونده هستهای ایران قابل پیشبینی است:
۱. صدور قطعنامه انتقادی
محتملترین گزینه، تصویب قطعنامهای غیرالزامآور است که ایران را به عدم همکاری شفاف با آژانس متهم میکند. این قطعنامه میتواند فشارهای دیپلماتیک را افزایش دهد و زمینهساز اجماع بیشتر علیه ایران در عرصه بینالمللی شود، اما بهتنهایی اثر فوری بر بازگشت تحریمها نخواهد داشت.
۲. ارجاع پرونده به شورای امنیت
برخی تحلیلگران این سناریو را در مقطع کنونی بعید میدانند؛ زیرا ارجاع رسمی نیازمند تصویب قطعنامهای جدید در شورای حکام و سپس شورای امنیت است. با توجه به مخالفت احتمالی روسیه و چین، این مسیر با مانع جدی در سطح اجماع جهانی مواجه خواهد شد.
۳. تهدید یا فعالسازی مکانیزم ماشه
اروپا و آمریکا ممکن است از تهدید به فعالسازی مکانیزم ماشه برای افزایش فشار استفاده کنند. هرچند اجرای عملی این گزینه به معنای بازگشت خودکار همه تحریمهای سازمان ملل است، اما چنین اقدامی تنشها را به سطحی غیرقابل پیشبینی خواهد رساند و احتمالاً مسیر دیپلماسی را به بنبست میکشاند.
واکنش احتمالی ایران
در پاسخ به قطعنامه انتقادی یا تشدید فشارها، ایران احتمالاً سطح همکاری با آژانس را کاهش خواهد داد. همچنین ممکن است اقدامات متقابلی همچون افزایش غنیسازی، فعالسازی سانتریفیوژهای پیشرفته و محدود کردن بازرسیها را در دستور کار قرار دهد تا توازن در بازی فشار را حفظ کند.
پرسش کلیدی این جاست که آیا طرفین خواهند توانست از این چرخه تهدید و فشار عبور کرده و به یک راهحل دیپلماتیک برای خروج از بحران دست یابند؟
در جریان مذاکرات اخیر، ایالات متحده پیشنهاد داده است که با تسهیل ساخت نیروگاههای هستهای در ایران و مذاکره درباره ایجاد یک کنسرسیوم غنیسازی مشترک با مشارکت کشورهای منطقه، مسیر تنشزدایی هموار شود. در مقابل، ایران تأکید دارد که این کنسرسیوم باید در داخل خاک کشور مستقر باشد. یکی از گزینههای مورد بحث، استقرار این مرکز در مناطق آزاد کیش یا قشم است. تحقق چنین پروژهای میتواند نقطه عطفی در مسیر توافق هستهای و بازتعریف موقعیت ایران در معادلات منطقهای و بینالمللی که دارای مزایای زیر می باشد.
۱. کاهش تنشهای هستهای و افزایش اعتماد بینالمللی
نظارت مشترک بر فرآیند غنیسازی میتواند به شفافسازی فعالیتهای هستهای ایران کمک کرده و زمینهساز اعتمادسازی در سطح جهانی شود.
چنین اقدامی میتواند احتمال رفع تدریجی برخی تحریمها را افزایش دهد.
۲. دستاوردهای اقتصادی و فناورانه
همکاری با کشورهایی چون آمریکا، روسیه، چین یا کشورهای غیرمتعهد دارای فناوری پیشرفته، میتواند به انتقال دانش و فناوریهای نوین منجر شود.
استقرار این مرکز در مناطق آزاد مانند کیش یا قشم میتواند جذب سرمایهگذاری خارجی، اشتغالزایی و توسعه زیرساختهای محلی را تسریع کند.
۳. پیامدهای مثبت در سیاست خارجی
این پروژه میتواند بهعنوان بخش مهمی از توافق هستهای جدید مطرح شده و فضای گفتوگو میان ایران و غرب را گسترش دهد.
در صورت نظارت بینالمللی، ایران میتواند با بهرهبرداری دیپلماتیک از این مدل، موقعیت خود را بهعنوان کشوری دارای برنامه صلحآمیز هستهای در منطقه تثبیت کند.
با توجه به حساسیت بالای این پروژه، پرسش کلیدی آن است که چه سازوکارهایی برای اجرای موفق و مدیریت مؤثر آن باید در نظر گرفته شود؟
۱. چارچوب حقوقی و ساختار مشارکت کشورها
تدوین توافقنامه چندجانبه میان ایران و کشورهای مشارکتکننده با تعیین سهم، وظایف، تعهدات و نظام نظارتی.
همراستایی کامل با مقررات آژانس بینالمللی انرژی اتمی برای جلوگیری از اعمال فشارهای حقوقی و دیپلماتیک.
طراحی مدل مدیریتی: از مالکیت مشترک تا مدیریت مستقل با نظارت بینالمللی.
۲. تأمین مالی و سرمایهگذاری
مشارکت مالی کشورهای عضو کنسرسیوم و استفاده از منابع حمایتی نهادهای بینالمللی.
امکان استفاده از منابع انرژی ایران (نفت و گاز) بهعنوان مشوق اقتصادی جهت جذب سرمایهگذار خارجی.
۳. زیرساختهای فنی و پژوهشی
احداث تأسیسات مجهز به فناوریهای مدرن غنیسازی در سطح مجاز بینالمللی.
ایجاد یک مرکز پژوهشی مشترک برای ارتقای دانش فنی، نظارت تخصصی، و تبادل علمی.
۴. سازوکارهای نظارتی و امنیتی
تشکیل کمیته نظارتی بینالمللی متشکل از کارشناسان آژانس انرژی اتمی و نمایندگان کشورهای عضو.
طراحی و اجرای پروتکلهای امنیتی پیشرفته برای مقابله با تهدیدات سایبری، خرابکاری و حملات احتمالی.
۵. آغاز بهرهبرداری و نقشآفرینی دیپلماتیک
تأمین سوخت نیروگاههای هستهای داخلی و احتمالا صادرات منطقهای.
استفاده از این پروژه بهعنوان الگویی موفق برای همکاری صلحآمیز هستهای در مجامع بینالمللی و تثبیت موقعیت هستهای ایران.
ایجاد کنسرسیوم غنیسازی اورانیوم در مناطق آزاد کشورمان، همچون کیش یا قشم، در صورتی که با نظارت بینالمللی، چارچوب حقوقی شفاف و مشارکت کشورهایی با رویکرد متوازن انجام شود، میتواند نقطه عطفی در پرونده هستهای باشد. این پروژه همزمان زمینهساز کاهش تنشها، جذب فناوری و سرمایهگذاری، و تقویت نقش دیپلماتیک ما خواهد بود. موفقیت این ابتکار اما وابسته به اراده سیاسی، تضمینهای حقوقی و اعتمادسازی متقابل است.
آیا کشورمان و طرفهای غربی میتوانند از فضای فشردهی «تهدید هوشمند» و «تشویق هدفمند» بهدرستی بهرهبرداری کنند و با ابتکارهایی همچون کنسرسیوم غنیسازی در کیش یا قشم، مسیر جدیدی برای مهار بحران، حفظ منافع متقابل و تثبیت صلح هستهای در منطقه بگشایند؟
سجادی پناه