در دولت شهید رئیسی، روند تغییر کابینه با سرعتی بیسابقه انجام گرفت:
طی ۹ ماه نخست، وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی برکنار شد.
در ماه پانزدهم، وزیر راه و شهرسازی دار فانی را وداع گفت.
در ماه هفدهم، وزیر صنعت، معدن و تجارت برکنار شد.
در ماه هجدهم، وزیر آموزش و پرورش برکنار شد.
در ماه نوزدهم، وزیر جهاد کشاورزی برکنار شد.
و نهایتاً در ماه بیستوسوم، وزیر ورزش و جوانان نیز کنار گذاشته شد.
این تغییرات سریع حاکی از آن بود که رئیسجمهور، در صورت مشاهده ناکارآمدی یا عدم تحقق وعدهها، بدون تعارف و بدون ملاحظات جناحی، نسبت به تغییر وزرا اقدام میکرد. شهید رئیسی نشان داد که در دفاع از منافع مردم، با هیچکس—حتی نزدیکترین افراد—مماشات نمیکرد.
در دولت احمدینژاد نیز، ظرف دو سال نخست، هفت وزیر تغییر یافتند؛ نشانهای دیگر از حق و وظیفه رئیسجمهور برای صیانت از عملکرد دولت در قبال مردم.
واقعیت آن است که اگر وزرا به تعهد خود در برابر ملت پایبند نباشند، رئیسجمهور باید شجاعت خداحافظی با آنان را داشته باشد—خصوصاً زمانی که پای منافع مردم در میان است، نه مصالح حزبی و رفاقتی.
اگر دکتر پزشکیان جهتگیری خود را از «وفاق با رفقا» به سمت «وفاق با ملت» تغییر دهد، سه وزیر فعلی به احتمال بسیار، تا پایان سال نخست دولت وی باید از کابینه خداحافظی کنند؛ در غیر اینصورت، سبد رأی و سرمایه اجتماعی ایشان با ریزشی قابل توجه مواجه خواهد شد.
از جمله دلایل موجه برای این خداحافظی میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
حادثه ناگوار بندرعباس و ضعف در مدیریت بحران
انتصابات مسئلهدار آقای میدری در مجموعه شستا
سقوط پیاپی رتبههای ایران در حوزههای مأموریتی وزارت دادگستری
و نیز برخوردهای تند و نامناسب وزیر دادگستری با جامعه ایثارگران و کارکنان دستگاههای تابعه
پزشکیان اگر میخواهد رئیسجمهوری برای «همه مردم» باشد، باید شهامت آن را داشته باشد که در انتخاب میان «دوستی با وزرا» و «پاسداری از اعتماد عمومی»، دومی را برگزیند.